۱۳۹۳ اسفند ۱, جمعه

پاسخ گونه ای به " احتیاط در کاربرد منطق فازی در علوم اجتماعی"

اسخ گونه ای به « احتیاط در کاربرد منطق فازی در علوم اجتماعی »

دوستان و خوانندگان عزیز بسیاری پس از سخنرانی اینجانب در مورد “منطق فازی و پیچیدگی های اجتماعی” در بنیاد شهریاری و نیز درج آن در سایت نگاهی دیگر، نقطه نظرات و سئوال های مختلفی را در رابطه با مطلب ارائه شده و اساسا خود بحث منطق فازی عنوان کرده اند و نقد نامه رسیده : « احتیاط در کاربرد منطق فازی در علوم اجتماعی » از جناب آقای فرامرز محمدی نیز در این رابطه در سایت درج شده است.طبعا وقتی بحث از مقوله ای نظیر “منطق فازی” ست که بسیاری از مبانی فکری سنتی ما را دچار دگرگونی می کند، آنچه از یک سخنرانی محدود انتظار می رود، طرح مطلب و برانگیختن سئوال هاست. نوشته ی دوست عزیزمان سرشار از این سئوال هاست که برخی را خود ایشان سعی در یافتن پاسخی برای آن ها داشته اند.
علاقمندم به جای حل همه ی ابهامات در رابطه با بکارگیری این منطق (من در سخنرانی اشاره کردم: “من و هما مقالاتی را در مورد رابطه ی منطق فازی و منطق دیالکتیک در دست مطالعه و ترجمه داشته ایم. و این بحثی است که تازه آغاز شده است و در جستجوهای اینترنتی لینک های محدودی دارد. امیدوارم بعدها با مقالات بیشتری در این زمینه توسط اساتید فن روبرو شویم.”) به کمک نقد نامه جناب آقای محمدی، برخی مباحث ها را دوباره باز کنم تا شاید سئوال های بیشتری بیافرینم!؟
دوست عزیزمان در طول مقاله ی خود با صمیمیت بسیار، آموزه های قلبی خود را در زمینه برخی اصول و ارزش های مشترک به محک منطق فازی می زند و سئوال هایی را می آفریند تا از زاویه این منطق، جایگاه اسلوب، نگرش و ارزش های مورد نظر پیدا شوند. بیائید به برخی از این گزاره ها که من از متن بیرون کشیده ام نظری بیندازیم: ( در مورد عبارت های قرمز شده بعدا توضیح خواهم داد)
۱-” اما در هر تجزیه و تحلیل از واقعیت ، برای اقدام و حرکت ، بشر نیاز به تشخیص مشخص دارد که در آن مختصات ، آن تشخیص ، مطلق ارزیابی می شود.”
۲-“در لحظه ای و درمختصات زمانی و مکانی مشخصی ، رابطه ما با پدیدهایی مشخص (به نسبت) می تواند مطلق و ثابت باشد.”
۳-“ضمن پرهیز از دگماتیسم و مطلق گرایی و رعایت اسلوب دیالکتیک ، به موقع از مطلق های نسبی سخن بگوییم و در رابطه با آنها موضع بگیریم و اقدام کنیم . همین شیوه تحلیل مشخص از شرایط مشخص در منطق فازی ، چگونه کاربرد پیدا می کند ؟ آیا من از بین ۰ تا ۱ در محدوده خاکستری ، امکان دارم که پا روی زمین سفتی برای تصمیم گیری و اقدام بگذارم ؟”
۴-“در قضیه انتخابات ، وقتی که شرکت در انتخابات مزایایی دارد وعدم شرکت در آن هم ( تحریم انتخابات ) دارای مزایایی است ، کدام گزینه را با منطق فازی بر می گزینیم .
۵-“بر اساس تشخیص مطلق است که می توانیم تصمیم قطعی بگیریم . برای حرکت به زمین سفتی نیاز داریم که پا بر آن بگذاریم و با فشار به آن زمین سفت ، گامی به جلو برداریم.”
اولین نکته ای که من از این جمله ها درک می کنم، آن است که اغلب این جمله ها خود نیز مطلق نیستند و این دوست عزیزمان وسیعا از منطق فازی در بیانات خود بهره برده اند. من در نقل قول جملات بالا واژه ها یا عملگرهای فازی کننده را مخصوصا قرمز کرده ام.
طبعا، هرگاه ما یک گزاره ی مطلق را “وابسته” و “نسبی” به پدیده های غیر مطلق می کنیم، گزاره ی مطلق ما فازی می شود. در چهار گزاره ی اول انتخاب شده ی در بالا عملگرهای فازی کننده به وضوح مشخص اند. ( در عبارت شماره چهار هم شرکت و هم عدم شرکت یعنی وجود دو انتخبا متضاد همزمان مورد اشاره قرار گرفته. در مقاله “کمی تا قسمتی ابری” چنانکه در سخنرانی گفتم این بحث باز شده است.) باید خاطر نشان ساخت که گزاره های فوق العاده جالبی نظیر “مطلق های نسبی” در جمله ی شماره ۳ و “به نسبت می تواند مطلق و ثابت باشد” در جمله شماره ۲ اوج درک فازی از مقولات مطلق است.
تنها گزاره ی مطلق و فازی نشده را شاید بتوان مورد ۵ دانست که اگر آن را با برخی عملگرها فازی کنیم دقت بیشتری پیدا می کنند. من به سلیقه خود این کار را می کنم.
۵*- در اغلب موارد، بر اساس تشخیص مطلق است که می توانیم تصمیم قطعی بگیریم. بیشتر ما بر این باوریم که، برای حرکت به زمین سفتی نیاز داریم که پا بر آن بگذاریم و با فشار به آن زمین سفت ، گامی به جلو برداریم.”
به نظرم گزاره های تغییر یافته دقت بیشتری دارند ( زیرا فازی تر اند)، چرا که ما بدون تشخیص مطلق هم می توانیم تصمیم قطعی بگیریم. به این مثال توجه کنید: هوا شناسی می گوید: “فردا ممکن است برف ببارد” و ما بدون اینکه مطئن باشیم، تصمیم قطعی می گیریم که چتر بر داریم و لباس گرم بپوشیم. یا در مورد بخش دوم “زمین سفت” حکم ما زیادی کلی و بی دقت است، چرا؟ چون ما از تپه های شنی کویری هم که از قضا بسیار نرم اند – البته با قدری دشواری – بالا می رویم.
بحث “تحلیل مشخص از شرایط مشخص” هم به نظر من بیشتر (فازی اش ساختم تا دقیق تر شود) نسبی و وابسته کردن صحت مطلق ها و احکام کلی به “شرایط مشخص” است. اما بطور کلی در یک “تحلیل مشخص از شرایط مشخص” می توان هم از دروندادهای فازی بهره گرفت و هم دروندادهای غیر فازی، نتایج تحلیل نیز می تواند هم فازی باشد و هم غیر فازی. به این گزاره دقت کنید:
” تحلیل مشخص از شرایط مشخص” کنونی حاکی از آن است که ما نمی توانیم از هم اکنون و بطور مطلق بگوئیم در انتخابات شرکت می کنیم یا نمی کنیم، بلکه بسته به گسترش صف بندی ها و اوضاع در ماه های آینده نسبت به این امر تصمیم خواهیم گرفت.
خوب این یک نتیجه گیری فازی ست. چرا؟ موضع فعلی ما بطور همزمان هم شرکت و هم عدم شرکت است.
در نقد نامه آمده است که:
“یک شهروند مامورامنیتی وزارت اطلاعات ، که می تواند پدر خوبی ( انشاءالله که می تواند !!!) برای فرزندش باشد ، و همسایه متوسط و معقولی برای همسایگانش ( فرض است و فقط فرض !!!) آیا در رابطه با حزبی یا گروهی و یا حتی فردی که تصمیم گرفته همه ماموران وزارت اطلاعات را باکوت کنند ، این تردید را دامن نمی زند که کار مناسبی نیست زیرا باعث رنجش پدری خوب و همسایه معقولی می شود ؟
در مورد همسایه ی نامطلوب مثلا اطلاعاتی هم می توان به صراحت حکم داد که اتفاقا بایکوت کردنش می تواند به مشکوک شدن این همسایه و ایجاد مزاحمت بینجامد و بزرگان مبارزات سیاسی در ایام انقلاب – که این بحث ها با گستردگی تمام رایج بود – حکم به ترکیب کار مخفی و علنی می دادند (یک گزاره ی فازی – هم مخفی و هم علنی) که به علت چند وجهی بودن دقت بیشتری برای تامین امنیت فرد برخوردار بود.
دوست عزیزمان مقاله ی خود را با این جملات ارزنده به پایان رسانده اند:
“البته می پذیرم که با کمک منطق فازی ، کورکورانه و با تعصب ، رژیم غاصبی را مطلقا بد نمی دانم و جنبه های مثبتش را می توانم ببینم ، زیرا ممکن است دیدن جنبه های مثبتش ، نه تنها در تاکتیک ها که در استراتژی هم مرا وهم واکنش های مرا ، تصحیح کند.”
هدف من از آن سخنرانی شکل گیری همین جملات “پخته” و متین در قضاوت ها، بویژه قضاوت های سیاسی و اجتماعی ست. در واقع من چیزی ندارم به این جملات اضافه کنم، اما برای اینکه از بحث های مصداقی درآئیم و نگاهی فلسفی تر به ماجرا داشته باشیم، یک پاراگراف از سخنرانی را در همین ارتباط بازگو می کنم. در متن سخنرانی اینجانب آمده است:
“آنچه مسلم است در مورد پدیده های واقعی – بویژه آنجا که باسیستم های حیاتی سر و کار داریم – همیشه درجاتی از صحت و سقم وجود دارد که آنها را تا حدی سیال می نماید. پدیده های واقعی همواره تا حدودی مبهم و غیر قطعی اند. البته میزان این ابهام گاه آنقدر ناچیز است که قطعیت (یک) تقریب واقعا دقیق است.”
دقت کنید! آیا این گزاره همانند گزاره ی “مطلق های نسبی” دوست عزیزمان نیست؟ به یک عبارت درجات تعلق بین صفر و یک – در برخی موارد (یک عملگر فازی) – شامل خود صفر و یک هم به نوعی (یک عملگر فازی) می شود.
البته باید متوجه بود که کار تازه وقتی پیچیده می شود که در سیر تحولات و تغییرات قرار بگیریم. در چنین شرایطی، پدیده های مطلق مرتبا فازی شوند و موقعیت های فازی مطلق. و این همان چیزی ست که من رابطه ی منطق دیالکتیک با منطق فازی دانسته ام و بررسی آن را به آینده ارجاع داده ام.
اگر سئوال ها بیشتر شد، پوزش می طلبم. کار مطلق اندیشی بستن راه بر سئوال ها با جواب هایی اغلب نادقیق و چه بسا بعضا نادرست است که متاسفانه چون کلیشه می شوند، خود به خود درست پنداشته می شوند. به محض اینکه مطلق اندیشی را کنار می گذاریم، حجم عظیمی از نادانسته ها در کنار دانسته های ارزنده ی ما قرار می گیرد که پاسخ زمانه ی خود را می طلبند و شاید پاسخ به آن هاست که به ما کمک می کنند درهای ناگشوده بر سعادت خود و مردمانمان را بگشائیم.
نگاهی دیگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر