انتخابات و گزینه های مقابل آن
تحلیلی پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی
احمد سپیداری
۱۱ مهر ۱۳۸۶
فرایند های سیاسی اقتصادی هر روز جهانی تر می شوند و با گسترش جهانی سازی اقتصادی، پیوند بین سرنوشت ملت ها عمیق تر شده و به همین دلیل حساسیت ها نسبت به وقایع سیاسی در دیگر کشورها افزایش می یابد. امروز نتیجه ی انتخابات در هر کشوری – بویژه کشورهای تاثیر گذار بر فرایند های اصلی سیاست جهانی – توجه همگان را به خود جلب می کند. به همین دلیل است که سرنوشت کاندیداهای دو حزب دمکرات و جمهوری خواه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با حساسیت زیادی مورد توجه مردم ما واقع می شود و نتایج مبارزات انتخاباتی آن ها ایالت به ایالت توسط اغلب رسانه های محدود چپ و گسترده ی راست میهن ما دنبال می شود.
از آنجا که به جمهوری اسلامی نقشی سیاست سازانه در صحنه ی جهانی داده شده و پروژه ی جنگی مرگبار و گسترده با صدها میلیاردها دلار جابجایی سرمایه از جیب مردم به صندوق مجتمع های غول پیکر صنعتی- نظامی در جریان ست، مردم منطقه و جهان نیز به سرنوشت انتخابات در کشور ما حساس اند. از این رو بحث پیرامون انتخابات ایران به نشریات آمریکایی و اروپایی نیزکشیده می شود و برای مثال جورج بوش رئیس جمهور آمریکا که به نتایج انتخابات در ایران عجیب علاقمند است، رای خود را در صندوق افکار عمومی به دروغ به نفع اصلاح طلبان می ریزد تا با این کار چند هدف را دنبال کند:
اول اینکه به مردم وانمود کند طرفدار دمکراسی ست و نه سرکوب و خشونت
دوم اینکه رای نیروهای ضد امپریالیست ایران در انتخابات را به سمت ائتلاف راست ( اصول گرایان) که مثلا در تقابل با او قرار دارند منحرف نماید.
و سوم اینکه زمینه را برای توجیه رودرروئی اش با جمهوری اسلامی آماده نماید.
شک نیست که جنگ سالاران جهانی و ازجمله بوش به شدت علاقمندند چه در آمریکا و چه در ایران راست های افراطی پیروز شوند تا بتوانند کار خود را ساده تر به پیش برند.
البته بعید به نظر می رسد که مردم و نیروهای مترقی فریب چنین نعل وارونه زدن هایی را بخورند. افراط گرایان با عملکرد خود چه در ایران و چه در آمریکا و جهان یکدیگر را صدا می زنند و ضرورت و جودی یکدیگر اند. اگر صدام حسین ها و ملا عمر های طالب نبودند، شرکت های حامی آقای بوش نمی توانستند به راحتی چنین جنگ های خانمان براندازی را توجیه کنند و صدها میلیارد دلار سود به جیب بزنند و سیاست های تجاوز گرانه آمریکا در منطقه با مخالفت های بازهم گسترده تری روبرو بود.
اگرچه انتخابات در جمهوری اسلامی همیشه ویژگی های خاص خود را داشته است،اما تابع همان قوانین عام دیکتاتوری ها و دمکراسی ها در سطح جهان بوده وهست. اینکه قدرتمندان و حاکمان، نمایندگان مخالف و حتی منتقد خود را وسیعا رد صلاحیت کنند و مردم را از مشارکت در امور باز دارند، در فرهنگ سیاسی نامی جز دیکتاتوری ندارد. البته دمکراسی پارلمانی در طول تاریخ حیاتش بیشتر یک دمکراسی برای قدرتمندان بوده تا توده های مردم و همیشه "حذف " رقبا در آن، به صورت غیرمستقیم و البته بیشتر به شیوه های اقتصادی، اعمال شده و می شود. طبعا اگر حذف به روش سیاسی ولی در ابعادی محدود صورت گیرد، آن دمکراسی، یک دمکراسی پارلمانی محدود نامیده می شود.
باید اذعان کرد که جمهوری اسلامی در دوران طولانی پس از استقرار ش تمایل به نمایش نوعی از دمکراسی بسیار محدود داشته تا بتواند حاکمیت خود را "بزرگ ترین دمکراسی منطقه " عنوان نماید. این دمکراسی بسیار محدود بین "خودی ها "، حداقل در دهه ی اخیر، در شکل دو حزبی ( دو جبهه ای) اصول گرایان و اصلاح طلبان، نمود یافته که اصول گرایان همیشه – اگرچه با برخی فراز و فرود ها - دست بالا را در آن داشته اند.
این نیز یک واقعیت است که سلطه ی حکومت بر پهنه امور گسترده و گسترده تر شده و انتخابات در تمام طول این سال ها و به تدریج غیر دمکراتیک تر شده است. همه هم می دانیم که نقطه چرخشی در این میان وجود دارد که همانا تفسیر و اعمال استصوابی بودن نظارت شورای نگهبان بر کلیه ی مراحل انتخابات است.
برای اینکه ائتلاف راست و راست افراطی در انتخابات پیروز شود، لازم است :
1- تعداد کاندیداهای مستقل و اصلاح طلب دارای پایگاه اجتماعی و رای مردم تا حد ممکن است کاهش یابد (این کار با رد صلاحیت ها بوسیله ی هیئت های اجرایی – که اینبار به همت ستاد وزارت کشور دولت احمدی نژاد نقش اصلی را به عهده گرفته - و هیئت های نظارت تحت کنترل شورای نگهبان صورت می گیرد).
2- نیروهای منتقد و مخالف سیاست های حاکم با دعوت به تحریم انتخابات توسط نخبگان از شرکت در رای گیری باز داشته شوند.
3- رای هرچه بیشتری از مردم کوچه و بازار با هزینه کردن پول نفت - که اینبار بی محابا برای انتخابات هزینه می شود - خریداری گردد و
4- مطابق عرف معمول، در نتایج انتخابات حوزه ها با ابطال و باز شماری صندوق ها به سود آرای مورد نظر تا آنجا که فضای انتخاباتی اجازه می دهد دخل و تصرف شود.
جا دارد در اینجا به نکته ای هم اشاره شود. برخی از تحلیلگران سیاسی مشارکت دادن کم هزینه ی بخش هایی از مردم توسط ائتلاف حاکم را در منافع بخش هایی از نظام برای کسب حمایت و رای آنها خدمت به مردم قلمداد کرده اند. اگر چنین باشد حزب جمهوری خواه آمریکا از مردمی ترین احزاب دنیا ست. نو لیبرال ها و نو محافظه کاران در همه ی انتخابات ها بشان اقلیت هایی را در سهم بردن از سودهای بادآورده ی خود برخوردار ساخته اند و آن را بخشی از هزینه های انتخاباتی خود قلمداد نموده اند. پوشیده نیست که سیاست های انتخاباتی امروزین این نیروها چیزی جز سازمان دادن ائتلافی از اقلیت های وابسته برای غارت سهم اکثریت جامعه نیست.
البته اشتباه است که توانمندی ائتلاف اصول گرایان را مطلق بپنداریم و کار را تمام شده بدانیم. اگر کار ساده بود، بسیج کلیه ی امکانات و بکارگیری سازمان های صدها هزار نفری برای کنترل انتخابات لازم نمی شد. انتخابات مجلس شورای اسلامی از یک سو یک انتخابات محلی و منطقه ای و از سوی دیگرانتخاباتی سراسری است. عواملی که مردم را به شرکت در این انتخابات فرا می خواند گاه منطقه به منطقه متفاوت است. در بسیاری از شهرستان ها تضاد و تعارض های شهری، روستایی و عشایری، و حتی تعارض های بین محلات نقش آفرینند. طیف کاندیداها نیز آنقدر متنوع است که امکان کامل برخورد گزینشی وجود ندارد و جمهوری اسلامی هم در موقعیتی نیست که بتواند همه کاندیداها غیر از نیروهای مورد نظرش را رد صلاحیت کند.
مردم آگاه اند و تجربه ی سه ساله ی دولت احمدی نژاد و وعده و وعید ها یش را در برابر چشم دارند و رایحه ی عملکرد خرد و کلان آن به مشام شان رسیده است. آن ها بخوبی دریافته اند که هنگامیکه ایشان و هیئت همراه همیشه در سفرشان در جوار روستاها و شهرستانها خودنمایانه مشغول تصویب پروژه های چند ده میلیون تومانی جهت احداث یک مدرسه، لوله کشی آب یک روستا ، یا خرید چند گاو و گوسفند وقت می گذرانند، در مرکز حکومتی ایشان، بسته چک پول های صدها میلیارد تومانی به چاپ می رسد و به صورت وام به کلان تاجران و بزرگ مالکان مستغلات متحد و مدافع ایشان داده می شود تا با واردات عظیم کالاهای خارجی کمر تولید داخلی را بشکنند.
.
واکنش مردم ما به انتخابات را شاید بتوان به چهار گروه تقسیم کرد، چهار گروهی که در نقاط مرزی هم پوشی هایی هم با یکدیگر دارند.
اول، طرفداران تقریبا تشکیلاتی حکومت جمهوری اسلامی که شرکت در انتخابات را " تکلیف " خود می دانند و رای خود را " بفرمود ه ی " راهبرانشان به صندوق می ریزند و در واقع پای لیست های اعلام شده ی آنان انگشت می زنند. همان هایی که زمانی با موتور و دوچرخه در مراسم دولتی شرکت می کردند و امروز بر پشت پژوها بسیاری شان برچسب های مذهبی خوش خطی نقش بسته است.
دوم، بخش هایی از مردم فرودست جامعه که جمهوری اسلامی قدرت تبلیغی تاثیرگذار بر آن ها دارد و بسیاری از عملکرد های خودرا برای جلب آرای آنها متمرکز ساخته است .
سوم، آن بخش از عموم مردم که مخالف سیاست های حاکم اند، اما معتقدند می توان و باید در انتخابات هرچند بسیار محدود و کنترل شده ی رژیم شرکت کرد و بر سیر امور تاثیر گذاشت. این همان گرایشی ست که دوم خرداد را ناباورانه رقم زد و در مقابل چشمان شگفت زده ی نیروهای حاکم، آلترناتیوی را به مسند ریاست جمهوری نشاند که به هیچ وجه مورد تایید سکّان داران امور نمی توانست باشد. البته این بخش با شکست جنبش دوم خرداد - به علت ضعف رهبری اش - تا حد زیادی سرخورده و منفعل شده و بخشی از نیروهایش را به سمت گروه چهارم از دست داده است.
چهارم، گروه هایی از مردم که با اعتقاد به نمایشی بودن امور و عدم وجود حداقل ضوابط یک انتخابات دمکراتیک، انتخابات را تحریم می کنند وشرکت در آن را بر نمی تابند. نمی توان منکر آن شد که اینبار و با اقدامات و تمهیدات هرچه گسترده تراز سوی مقامات کشوری و لشکری برای مهار انتخابات، نقد عملکرد این گروه برای معتقدین به شرکت در انتخابات به مراتب دشوار تراست و شاید اساسا شدنی نباشد.
راست ها در یک کلام خواهان به تبعیت وا داشتن نیروهای مخالف و منتقد - و اگر عملی نبود - حذف فیزیکی آن ها از کارزار تبلیغاتی، حوزه های رای گیری و صندوق های رای هستند. اگرراست ها خواستار حذف نیروهای مردمی مخالف شان از صحنه اند، سیاست این نیروها ( مخالفان) نمی تواند و نباید در همین جهت سیر کند. نیروهای شرکت کننده در انتخابات تنها با دو گزینه ی غیر قابل تلفیق شرکت یا عدم شرکت مواجه نیستند. پدیده ها و رویدادهای دینامیک اجتماعی ماهیتی خطی و دترمینانت ندارند و بیشتر از منطقی فازی تبعیت می کنند که در خود دوئیتی متغیر و پیچیده دارد. به همین دلیل، پلتفرم هایی که از منطق ساده ی باینری پیروی می کنند، وبرایشان یا سیاه وجود دارد ویا سفید ، تاثیرگذاری کمتری بر سیر امور خواهند داشت. این امکان وجود دارد که نه دعوت به شرکت مطلق ونه تحریم ، بلکه تلفیقی از تحریم و شرکت در انتخابات بکار گرفته شود. و این تلفیقی ست که نسبت مشارکت و اعتراض خود را بسته به عملکرد هیئت های سلب حقوق کاندیداها تنطیم می کند. نیروهای منتقد و مخالف شرکت کننده در کارزار انتخاباتی باید این آمادگی را داشته باشند که سیاست های پیچیده و چند جانبه تری را بکار گیرند. این سیاست ها عبارت اند از:
1- کارزار تبلیغاتی افشا گرانه وسیع از عملکرد متظاهرا نه اما هستی برانداز دولت احمدی نژاد، چه در زمینه خطر جنگ و چه در زمینه عدالت اجتماعی را براه اندازند و در دوران انتخابات که حساسیت های سیاسی مردم افزایش می یابد مهر خود را بر فضای انتخابات بزنند.
2-با تشریح سیاست ائتلاف راست و راست افراطی (اصول گرایان) ، تلاش برای حذف رقبا و تشکیل مجلس یکدست را برای مردم توضیح دهند و از آن ها بخواهند با رای به کاندیدا های منتقد و معترض این سیاست را با شکست روبرو سازند.
3- از فضای بوجود آمده برای تبلیغ و ترویج جبهه ی صلح استفاده برده و زمینه ی تشکیل جبهه های تازه ی انتخاباتی در زمینه ی دفاع از صلح و دمکراسی را فراهم سازند. و نهایتا اینکه
4- دعوت فعالانه از مردم به تحریم انتخابات با صدور اعلامیه های روشنگرانه در هر حوزه ای که انحصارگران حاکم امکان رقابت را از آن سلب کرده اند.
می توان و باید شجاعانه و به صراحت به مردم گفت رای به ائتلاف حاکم رای به جنگ و تحریم و نابودی زیرساخت های اقتصادی کشور و غارت دسترنج مردم بوسیله بزرگ سرمایه دارانی ست که انقلاب برای خلع ید از آن ها صورت گرفت.
احمدی نژاد که برخلاف شعارهایش چیزی جز نقش آفرین ائتلاف حاکم نبوده، رفتنی ست. لشکرکشی انتخاباتی برای ایجاد مجلسی یکدست بدون حضور منتقدان، او را نجات نخواهد داد و این خواب سیاهی ست که هرگز تعبیر نخواهد شد. صلاحیت ادامه دولت مداری جبهه ی ائتلافی راست و راست افراطی که رقبای خود را قدم به قدم از ارکان نظام به زیر کشیده اند، مورد تردید جدی افکار عمومی و توده های مردم است. دلیل گسترش سانسور و فیلترینگ در همه ی ابعاد حقیقی و مجازی آن نیز چیزی جز این نیست. اگر نیروهای مترقی وظیفه ی آگاهی بخش و سازمان دهنده ی خود را درست بکار بگیرند، مردم را به کارزاری وسیع دعوت کنند و ضرورت لحظه بدرستی درک شود، شکست سیاست های سرهم بندی شده ی ائتلاف حاکم عملی و دست یافتنی ست.
در یک کلام، باید با هرگونه انفعال برخورد کرد. آنچه باید تحریم شود ائتلاف راست ها و راست های افراطی یعنی احمدی نژادها و متحدین آن اند، نه صحنه کارزار انتخاباتی
تحلیلی پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی
احمد سپیداری
۱۱ مهر ۱۳۸۶
فرایند های سیاسی اقتصادی هر روز جهانی تر می شوند و با گسترش جهانی سازی اقتصادی، پیوند بین سرنوشت ملت ها عمیق تر شده و به همین دلیل حساسیت ها نسبت به وقایع سیاسی در دیگر کشورها افزایش می یابد. امروز نتیجه ی انتخابات در هر کشوری – بویژه کشورهای تاثیر گذار بر فرایند های اصلی سیاست جهانی – توجه همگان را به خود جلب می کند. به همین دلیل است که سرنوشت کاندیداهای دو حزب دمکرات و جمهوری خواه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با حساسیت زیادی مورد توجه مردم ما واقع می شود و نتایج مبارزات انتخاباتی آن ها ایالت به ایالت توسط اغلب رسانه های محدود چپ و گسترده ی راست میهن ما دنبال می شود.
از آنجا که به جمهوری اسلامی نقشی سیاست سازانه در صحنه ی جهانی داده شده و پروژه ی جنگی مرگبار و گسترده با صدها میلیاردها دلار جابجایی سرمایه از جیب مردم به صندوق مجتمع های غول پیکر صنعتی- نظامی در جریان ست، مردم منطقه و جهان نیز به سرنوشت انتخابات در کشور ما حساس اند. از این رو بحث پیرامون انتخابات ایران به نشریات آمریکایی و اروپایی نیزکشیده می شود و برای مثال جورج بوش رئیس جمهور آمریکا که به نتایج انتخابات در ایران عجیب علاقمند است، رای خود را در صندوق افکار عمومی به دروغ به نفع اصلاح طلبان می ریزد تا با این کار چند هدف را دنبال کند:
اول اینکه به مردم وانمود کند طرفدار دمکراسی ست و نه سرکوب و خشونت
دوم اینکه رای نیروهای ضد امپریالیست ایران در انتخابات را به سمت ائتلاف راست ( اصول گرایان) که مثلا در تقابل با او قرار دارند منحرف نماید.
و سوم اینکه زمینه را برای توجیه رودرروئی اش با جمهوری اسلامی آماده نماید.
شک نیست که جنگ سالاران جهانی و ازجمله بوش به شدت علاقمندند چه در آمریکا و چه در ایران راست های افراطی پیروز شوند تا بتوانند کار خود را ساده تر به پیش برند.
البته بعید به نظر می رسد که مردم و نیروهای مترقی فریب چنین نعل وارونه زدن هایی را بخورند. افراط گرایان با عملکرد خود چه در ایران و چه در آمریکا و جهان یکدیگر را صدا می زنند و ضرورت و جودی یکدیگر اند. اگر صدام حسین ها و ملا عمر های طالب نبودند، شرکت های حامی آقای بوش نمی توانستند به راحتی چنین جنگ های خانمان براندازی را توجیه کنند و صدها میلیارد دلار سود به جیب بزنند و سیاست های تجاوز گرانه آمریکا در منطقه با مخالفت های بازهم گسترده تری روبرو بود.
اگرچه انتخابات در جمهوری اسلامی همیشه ویژگی های خاص خود را داشته است،اما تابع همان قوانین عام دیکتاتوری ها و دمکراسی ها در سطح جهان بوده وهست. اینکه قدرتمندان و حاکمان، نمایندگان مخالف و حتی منتقد خود را وسیعا رد صلاحیت کنند و مردم را از مشارکت در امور باز دارند، در فرهنگ سیاسی نامی جز دیکتاتوری ندارد. البته دمکراسی پارلمانی در طول تاریخ حیاتش بیشتر یک دمکراسی برای قدرتمندان بوده تا توده های مردم و همیشه "حذف " رقبا در آن، به صورت غیرمستقیم و البته بیشتر به شیوه های اقتصادی، اعمال شده و می شود. طبعا اگر حذف به روش سیاسی ولی در ابعادی محدود صورت گیرد، آن دمکراسی، یک دمکراسی پارلمانی محدود نامیده می شود.
باید اذعان کرد که جمهوری اسلامی در دوران طولانی پس از استقرار ش تمایل به نمایش نوعی از دمکراسی بسیار محدود داشته تا بتواند حاکمیت خود را "بزرگ ترین دمکراسی منطقه " عنوان نماید. این دمکراسی بسیار محدود بین "خودی ها "، حداقل در دهه ی اخیر، در شکل دو حزبی ( دو جبهه ای) اصول گرایان و اصلاح طلبان، نمود یافته که اصول گرایان همیشه – اگرچه با برخی فراز و فرود ها - دست بالا را در آن داشته اند.
این نیز یک واقعیت است که سلطه ی حکومت بر پهنه امور گسترده و گسترده تر شده و انتخابات در تمام طول این سال ها و به تدریج غیر دمکراتیک تر شده است. همه هم می دانیم که نقطه چرخشی در این میان وجود دارد که همانا تفسیر و اعمال استصوابی بودن نظارت شورای نگهبان بر کلیه ی مراحل انتخابات است.
برای اینکه ائتلاف راست و راست افراطی در انتخابات پیروز شود، لازم است :
1- تعداد کاندیداهای مستقل و اصلاح طلب دارای پایگاه اجتماعی و رای مردم تا حد ممکن است کاهش یابد (این کار با رد صلاحیت ها بوسیله ی هیئت های اجرایی – که اینبار به همت ستاد وزارت کشور دولت احمدی نژاد نقش اصلی را به عهده گرفته - و هیئت های نظارت تحت کنترل شورای نگهبان صورت می گیرد).
2- نیروهای منتقد و مخالف سیاست های حاکم با دعوت به تحریم انتخابات توسط نخبگان از شرکت در رای گیری باز داشته شوند.
3- رای هرچه بیشتری از مردم کوچه و بازار با هزینه کردن پول نفت - که اینبار بی محابا برای انتخابات هزینه می شود - خریداری گردد و
4- مطابق عرف معمول، در نتایج انتخابات حوزه ها با ابطال و باز شماری صندوق ها به سود آرای مورد نظر تا آنجا که فضای انتخاباتی اجازه می دهد دخل و تصرف شود.
جا دارد در اینجا به نکته ای هم اشاره شود. برخی از تحلیلگران سیاسی مشارکت دادن کم هزینه ی بخش هایی از مردم توسط ائتلاف حاکم را در منافع بخش هایی از نظام برای کسب حمایت و رای آنها خدمت به مردم قلمداد کرده اند. اگر چنین باشد حزب جمهوری خواه آمریکا از مردمی ترین احزاب دنیا ست. نو لیبرال ها و نو محافظه کاران در همه ی انتخابات ها بشان اقلیت هایی را در سهم بردن از سودهای بادآورده ی خود برخوردار ساخته اند و آن را بخشی از هزینه های انتخاباتی خود قلمداد نموده اند. پوشیده نیست که سیاست های انتخاباتی امروزین این نیروها چیزی جز سازمان دادن ائتلافی از اقلیت های وابسته برای غارت سهم اکثریت جامعه نیست.
البته اشتباه است که توانمندی ائتلاف اصول گرایان را مطلق بپنداریم و کار را تمام شده بدانیم. اگر کار ساده بود، بسیج کلیه ی امکانات و بکارگیری سازمان های صدها هزار نفری برای کنترل انتخابات لازم نمی شد. انتخابات مجلس شورای اسلامی از یک سو یک انتخابات محلی و منطقه ای و از سوی دیگرانتخاباتی سراسری است. عواملی که مردم را به شرکت در این انتخابات فرا می خواند گاه منطقه به منطقه متفاوت است. در بسیاری از شهرستان ها تضاد و تعارض های شهری، روستایی و عشایری، و حتی تعارض های بین محلات نقش آفرینند. طیف کاندیداها نیز آنقدر متنوع است که امکان کامل برخورد گزینشی وجود ندارد و جمهوری اسلامی هم در موقعیتی نیست که بتواند همه کاندیداها غیر از نیروهای مورد نظرش را رد صلاحیت کند.
مردم آگاه اند و تجربه ی سه ساله ی دولت احمدی نژاد و وعده و وعید ها یش را در برابر چشم دارند و رایحه ی عملکرد خرد و کلان آن به مشام شان رسیده است. آن ها بخوبی دریافته اند که هنگامیکه ایشان و هیئت همراه همیشه در سفرشان در جوار روستاها و شهرستانها خودنمایانه مشغول تصویب پروژه های چند ده میلیون تومانی جهت احداث یک مدرسه، لوله کشی آب یک روستا ، یا خرید چند گاو و گوسفند وقت می گذرانند، در مرکز حکومتی ایشان، بسته چک پول های صدها میلیارد تومانی به چاپ می رسد و به صورت وام به کلان تاجران و بزرگ مالکان مستغلات متحد و مدافع ایشان داده می شود تا با واردات عظیم کالاهای خارجی کمر تولید داخلی را بشکنند.
.
واکنش مردم ما به انتخابات را شاید بتوان به چهار گروه تقسیم کرد، چهار گروهی که در نقاط مرزی هم پوشی هایی هم با یکدیگر دارند.
اول، طرفداران تقریبا تشکیلاتی حکومت جمهوری اسلامی که شرکت در انتخابات را " تکلیف " خود می دانند و رای خود را " بفرمود ه ی " راهبرانشان به صندوق می ریزند و در واقع پای لیست های اعلام شده ی آنان انگشت می زنند. همان هایی که زمانی با موتور و دوچرخه در مراسم دولتی شرکت می کردند و امروز بر پشت پژوها بسیاری شان برچسب های مذهبی خوش خطی نقش بسته است.
دوم، بخش هایی از مردم فرودست جامعه که جمهوری اسلامی قدرت تبلیغی تاثیرگذار بر آن ها دارد و بسیاری از عملکرد های خودرا برای جلب آرای آنها متمرکز ساخته است .
سوم، آن بخش از عموم مردم که مخالف سیاست های حاکم اند، اما معتقدند می توان و باید در انتخابات هرچند بسیار محدود و کنترل شده ی رژیم شرکت کرد و بر سیر امور تاثیر گذاشت. این همان گرایشی ست که دوم خرداد را ناباورانه رقم زد و در مقابل چشمان شگفت زده ی نیروهای حاکم، آلترناتیوی را به مسند ریاست جمهوری نشاند که به هیچ وجه مورد تایید سکّان داران امور نمی توانست باشد. البته این بخش با شکست جنبش دوم خرداد - به علت ضعف رهبری اش - تا حد زیادی سرخورده و منفعل شده و بخشی از نیروهایش را به سمت گروه چهارم از دست داده است.
چهارم، گروه هایی از مردم که با اعتقاد به نمایشی بودن امور و عدم وجود حداقل ضوابط یک انتخابات دمکراتیک، انتخابات را تحریم می کنند وشرکت در آن را بر نمی تابند. نمی توان منکر آن شد که اینبار و با اقدامات و تمهیدات هرچه گسترده تراز سوی مقامات کشوری و لشکری برای مهار انتخابات، نقد عملکرد این گروه برای معتقدین به شرکت در انتخابات به مراتب دشوار تراست و شاید اساسا شدنی نباشد.
راست ها در یک کلام خواهان به تبعیت وا داشتن نیروهای مخالف و منتقد - و اگر عملی نبود - حذف فیزیکی آن ها از کارزار تبلیغاتی، حوزه های رای گیری و صندوق های رای هستند. اگرراست ها خواستار حذف نیروهای مردمی مخالف شان از صحنه اند، سیاست این نیروها ( مخالفان) نمی تواند و نباید در همین جهت سیر کند. نیروهای شرکت کننده در انتخابات تنها با دو گزینه ی غیر قابل تلفیق شرکت یا عدم شرکت مواجه نیستند. پدیده ها و رویدادهای دینامیک اجتماعی ماهیتی خطی و دترمینانت ندارند و بیشتر از منطقی فازی تبعیت می کنند که در خود دوئیتی متغیر و پیچیده دارد. به همین دلیل، پلتفرم هایی که از منطق ساده ی باینری پیروی می کنند، وبرایشان یا سیاه وجود دارد ویا سفید ، تاثیرگذاری کمتری بر سیر امور خواهند داشت. این امکان وجود دارد که نه دعوت به شرکت مطلق ونه تحریم ، بلکه تلفیقی از تحریم و شرکت در انتخابات بکار گرفته شود. و این تلفیقی ست که نسبت مشارکت و اعتراض خود را بسته به عملکرد هیئت های سلب حقوق کاندیداها تنطیم می کند. نیروهای منتقد و مخالف شرکت کننده در کارزار انتخاباتی باید این آمادگی را داشته باشند که سیاست های پیچیده و چند جانبه تری را بکار گیرند. این سیاست ها عبارت اند از:
1- کارزار تبلیغاتی افشا گرانه وسیع از عملکرد متظاهرا نه اما هستی برانداز دولت احمدی نژاد، چه در زمینه خطر جنگ و چه در زمینه عدالت اجتماعی را براه اندازند و در دوران انتخابات که حساسیت های سیاسی مردم افزایش می یابد مهر خود را بر فضای انتخابات بزنند.
2-با تشریح سیاست ائتلاف راست و راست افراطی (اصول گرایان) ، تلاش برای حذف رقبا و تشکیل مجلس یکدست را برای مردم توضیح دهند و از آن ها بخواهند با رای به کاندیدا های منتقد و معترض این سیاست را با شکست روبرو سازند.
3- از فضای بوجود آمده برای تبلیغ و ترویج جبهه ی صلح استفاده برده و زمینه ی تشکیل جبهه های تازه ی انتخاباتی در زمینه ی دفاع از صلح و دمکراسی را فراهم سازند. و نهایتا اینکه
4- دعوت فعالانه از مردم به تحریم انتخابات با صدور اعلامیه های روشنگرانه در هر حوزه ای که انحصارگران حاکم امکان رقابت را از آن سلب کرده اند.
می توان و باید شجاعانه و به صراحت به مردم گفت رای به ائتلاف حاکم رای به جنگ و تحریم و نابودی زیرساخت های اقتصادی کشور و غارت دسترنج مردم بوسیله بزرگ سرمایه دارانی ست که انقلاب برای خلع ید از آن ها صورت گرفت.
احمدی نژاد که برخلاف شعارهایش چیزی جز نقش آفرین ائتلاف حاکم نبوده، رفتنی ست. لشکرکشی انتخاباتی برای ایجاد مجلسی یکدست بدون حضور منتقدان، او را نجات نخواهد داد و این خواب سیاهی ست که هرگز تعبیر نخواهد شد. صلاحیت ادامه دولت مداری جبهه ی ائتلافی راست و راست افراطی که رقبای خود را قدم به قدم از ارکان نظام به زیر کشیده اند، مورد تردید جدی افکار عمومی و توده های مردم است. دلیل گسترش سانسور و فیلترینگ در همه ی ابعاد حقیقی و مجازی آن نیز چیزی جز این نیست. اگر نیروهای مترقی وظیفه ی آگاهی بخش و سازمان دهنده ی خود را درست بکار بگیرند، مردم را به کارزاری وسیع دعوت کنند و ضرورت لحظه بدرستی درک شود، شکست سیاست های سرهم بندی شده ی ائتلاف حاکم عملی و دست یافتنی ست.
در یک کلام، باید با هرگونه انفعال برخورد کرد. آنچه باید تحریم شود ائتلاف راست ها و راست های افراطی یعنی احمدی نژادها و متحدین آن اند، نه صحنه کارزار انتخاباتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر