۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

هدفمند کردن یارانه ها

هدفمند کردن یارانه ها
مطلق‌ گرایی ما را به راه خطا می برد
نوشتهٔ: احمد سپیداری
1389/28/8
در بحث هدفمند‌ کردن یارانه ها بسیار نوشته و گفته اند و چپ ها در این میان انصافا بسیار خوب و به موقع و درست برخورد کرده اند. شک نیست که حذف یارانه ها با هدف گسترش بخشیدن به دامنهٔ عملکرد بخش خصوصی و سرمایه‌ های جهانی و هرچه محدود کردن دامنهٔ عمل بخش عمومی یا دولتی، یا به عبارت دیگر گسترش بیش از پیش عملکرد بازار جهانی در همهٔ عرصه ها، از برنامه‌های محوری اقتصاد نولیبرالی بوده و هست و با نسخه‌های بانک جهانی در کشورهای مختلف پیگیری و پیاده شده است.
اما این دیدگاه درست کلان به مسئله نباید باعث شود ویژگی های خاص طرح هدفمند کردن یارانه ها در جمهوری اسلامی را که به شکل یک برنامهٔ پردامنه، آن هم درست پس از به خون کشیدن جنبش اعتراضی مردم، به اجرا گذاشته می شود، نادیده گرفت- ویژگی هایی که برای این مرحله از حیات دولت احمدی نژاد بسیار مهم است. متاسفانه گاه غفلت هایی در این زمینه به چشم می خورد. تحلیلی که در بلند مدت و در ابعاد کلی اقتصاد درست است، می تواند در کوتاه مدت و برای بخشی از آن، صحیح نباشد، چرا که برای لایه ها و اقشار یک جامعهٔ شدیداٌ طبقاتی یکسان عمل نمی کند. هدف از این نوشته روشنگری پیرامون همین تفاوت هاست.
بر اساس آخرین تصمیم گیری های ستاد برنامه ریزی اقتصادی دولت احمدی نژاد مبلغ ۴۰ هزار تومان برای دو ماه (یعنی ماهانه مبلغ ۲۰ هزار تومان) برای هر فرد از خانواده، به حساب سرپرست اکثریت خانواده ها ریخته شده است. این مبلغ پس از بررسی های طولانی و آزمون های چند مرحله ای در برخی از استان ها و نظرسنجی پیرامون تاثیرات آن، انتخاب و اعلام شده است. فراموش نکرده ایم که قرار بود پرداخت به اقشار مختلف، متغییر و بر اساس سطح درآمدها باشد و مطابق طرح اولیه، مردم به سه گروه تقسیم می شدند که این تقسیم و گروهبندی حتی به آن ها نیز اعلام و بحث های وسیع و مسئله سازی را باعث شد. البته این تقسیم، امروز هم به صورت دو گروهبندی وجود دارد و اقشار فقیرتر، و علاوه بر آن ها، احتمالا «عوام با بصیرت» یا نیروهای تحت امر حاکمیت قدری بیشتر خواهند گرفت که در بررسی خود آن را نادیده گرفته ام، چرا که فکر می کنم تاثیر جدی ای بر تحلیلم نخواهد داشت.
واقعیت آن است که بخش بزرگی از مردم ما هنوز هم در روستا و «روستاشهر»ها زندگی می کنند. (شهرگونه هایی با جمعیت ده ها هزار نفری و حتی دویست و سی صد هزار نفری تحت سلطهٔ سپاه و بسیج که فاقد ساختارهای مدرن صنعتی و اساسا فضاهای شهری تکامل یافته اند و بیشتر یک بافت و ساختار اقتصادی روستایی بر آن ها حاکم است.) در این روستا و روستاشهر ها خیل عظیمی از مردم زحمتکشی زندگی می کنند که درآمدهای بسیار اندکی دارند. من هر چه جستجو کردم نتوانستم آماری از سطوح درآمدی بی چیزان در روستاهای ایران پیدا کنم و به نظر می رسد ستاد آمار و اطلاعات طرح هدفمند کردن یارانه ها هنوز هم به دلایلی نتایج بررسی های خود را اعلام نکرده باشد. اما برای اینکه متوجه بشویم دامنهٔ فقر و بی نوایی در جامعه ما چیست، ذکر آمار چهارو نیم میلیون نفرهٔ افراد مستمری بگیر تحت پوشش کمیتهٔ امداد امام[1] باید کفایت کند. آخرین مبلغ پرداختی به این خانواده ها ۴۳۲۰۰۰ ریال یعنی چیزی کمتر از ۲۰٪ حداقل حقوق مصوب وزارت کار است. این در حالی ست که کمیته امداد امام تنها بخش کوچکی از نیازمندان را پوشش می دهد و به دلیل منابع محدود و سخت گیری های انحصار طلبانه اش، بیشتر کانونی برای حمایت از فقیران حزب الله است تا ستادی برای کل نیازمندان و فقیران کف شهرها و روستاهای کشور. برآوردهای غیر رسمی حکایت از وجود چندین میلیون خانواده ای دارد که بی زمین اند و در روستاهایی خشک و کم آب یا بیکار در حاشیهٔ شهرها با چیزی حدود ۱۰۰ هزار تومان در ماه (بیش از دوبرابر سقف درآمد خانواده های کمیتهٔ امداد) زندگی می کنند.
برای درک تاثیرات کوتاه مدت پرداخت نقدی یارانه ها شاید بهتر باشد دو خانوادهٔ مختلف را در نظر بگیریم:
گروه اول- با سطح درآمد حدود ۱۰۰ هزار تومان در ماه
گروه دوم- با درآمد متوسط ۴۰۰ هزار تومان
طبعا گروه های پردرآمد بالایی جامعه که بیش از هزینه های خود درآمد دارند و مال و اموال و درآمدهاشان به علت تورم ناشی از اجرای طرح ارزش ریالی بیشتری پیدا می کند، از اجرای آن زیانی نخواهند برد. با فرض اینکه:
· تعداد افراد عضو خانواده ۵ نفر باشد
· این درآمدها با هزینه های خانواده برابری کند (در آمارها هزینه همیشه بالاتر است)
· و اجرای طرح تورمی ۵۰ درصدی را باعث شود (اینکه اجرای طرح به علت تاثیرات متقابل غیر قابل پیشبینی، وضعیت را آشوبی کند و به مرز بی ثباتی کامل برساند وجود دارد و همهٔ آماده باش های نظامی و استقرار امنیتی در محلات «شهری» به همین دلیل صورت می گیرد)
محاسبه درآمدها و هزینه ها برای خانواده های فرضی بعد از اجرای طرح بدین قرار خواهد بود:
برای گروه اول :
درآمد ماهانه معادل۲۰۰ هزارتومان و هزینه معادل ۱۵۰ هزار تومان
برای گروه دوم:
درآمد ماهانه معادل ۵۰۰ هزارتومان و هزینه معادل ۶۰۰ هزار تومان
چنانکه می بینیم اجرای این طرح برای دو گروه از زحمتکشان ما تاثیرات کوتاه مدت متفاوتی دارد. اگر چه در بلند مدت و با بی ارزش شدن ارقام پرداختی تاثیرات مشابه شود. یعنی، برای بی چیزان عمدتاٌ روستایی درآمد تازه ای ایجاد می کند و برای کارگران و کارمندان عمدتاٌ شهری هزینه ای کمر شکن را تحمیل می نماید. احتمالا این تاثیر برای بازاریان و خرده فروشان تغییر در نوع مشتریان و جابجایی چرخش کالاها خواهد بود، اما برای دارو دستهٔ ثروت اندوز و به شدت فاسد دستگاه دولتی و حکومتیان به جیب زدن بخش بزرگی از هزاران میلیارد تومان گردش مالی جدید که این بار جایگاه آنان را از بزرگ سرمایه داران داخلی به ردیف میلیاردرهای جهانی ارتقاء خواهد داد.
خلاصه اینکه ظاهرا اجرای این طرح در کوتاه مدت به زیان همه نیست و دولتمردان جمهوری اسلامی برای اجرای این نسخهٔ مشهور بانک جهانی سیاست رذیلانه ای را بکار بسته اند تا با ایجاد شکاف در میان زحمتکشان و قراردادن بخشی در مقابل بخش دیگر، صف مقاومت یکپارچهٔ مردم را در برابر خود بشکنند و برای ادامهٔ حاکمیتشان پایگاهی را درست در همان جایی که برایشان ممکن است فراهم آورند. به همین دلیل، نباید با تکیه بر تحلیل های تک سویه، اگر چه برای بخش بزرگی از جامعه صحیح است، دوگانگی عملکرد موجود در اجرای این طرح را نادیده نگرفت و به سمت موضعگیری هایی غلطید که به رژیم اجازه دهد ما را در برابر بخشی از مردم زحمتکش روستا و روستاشهرها قرار دهد.
این درست است که کارگران، کارمندان و آنچه بدون تعریف دقیق طبقهٔ متوسط نامیده می شود از اجرای این طرح به شدت ضربه خواهد خورد، اما باید متوجه بود که مطلق‌گرایی و تک وجهی دیدن اثرات این فرایند ممکن است تحلیل ما را دچار کاستی ها و خطاهایی قابل توجه سازد.









[1] http://www.majlis.ir/mhtml/modules.php?name=News&file=article&sid=2580

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر