هنوز راه درازی در پیش است
مینا آگاه
مینا آگاه
در را که باز کردم با سرو کله ی پانسمان شده جلوم ایستاده بود. شوکه شدم. بغلش کردم و پرسیدم:
عزیز من چی شده، تصادف کردی؟
زد زیر گریه و گفت که با شوهرش بر سر این که رفته و یک زن صیغه ای گرفته، دعوا کرده و شوهرش هم با حمله به او کتکش زده و فک و دماغش را شکسته آست. می گفت:
دیگه نمی تونم تحمل کنم. هر جوری شده باید تلاق بگیرم.
رفته بود پزشک قانونی و گواهی گرفته بود و درخواست تلاقش را به دادگاه برده بود، ولی با درخواستش مخالفت شده بود:
گفتند نمی شه، چون اولین باره که کتک خوردی نمی تونی تلاق بگیری. باید حداقل دوبار تا حد مرگ کتک بخوری تا بتونیم اجازه ی تلاق بهت بدیم.
همانجا خشکم زد. خوانده بودم، شنیده بودم، اما این همه زن ستیزی را باور نمی کردم. تا این که تمام آنچه خوانده بودم و شنیده بودم، بطور مجسم جلوی چشمانم مجسم شد. ادامه داد:
تا اومدم خونه پدرم. همه ریختند سرم. مامان میگه می خوای تلاق بگیری که چی؟ تا بوده همین بوده، خاله می گه حالا که از هیچی به همه چیز رسوندتیش، می خوای بذاری بری دختره ی بی عقل؟ و پدرم که اصلا باهام حرف نمی زنه. انگار نمی بینن که چه ظلمی به من شده؟ همش میگن بابا برو سر زندگیت و بساز و بعد از دو روز اون زنه دلشو میزنه و برمی گرده خونه، تازه کار خلاف شرعی هم که نکرده!
راستی علت چنین برخوردهای دردناکی چیست؟ این وقایع حاکی از آن است که ما در جامعه ای به شدت مرد سالار زندگی می کنیم. فرهنگ مردسالاری در جامعه ی ما ریشه های عمیقی دارد و متاسفانه طی چند دهه ی اخیر و در رژیم جمهوری اسلامی شدیدا به آن دامن زده و ترویجش کرده اند و اقدامات خود را نیز با جسارتی نابجا اشکال قانونی بخشیده اند، بطوریکه لایحه ی " حمایت از خانواده" معروف را به مجلس ارائه دادند. هر چند که براثر مبارزات زنان نتوانسته اند آن را به شکلی که می خواسته اند، تصویب کنند، اما از آن تاریخ تا کنون مرتب به دنبال فرصتی بوده اند تا تمام اصول عقب مانده ی آن را به تصویب برسانند و دمی دست از تلاش در این راه برنداشته اند. متاسفانه چند همسری با وضعی دردناک در بین اقشار مختلف جامعه گسترش می یابد - از تحصیل کرده تا بی سواد، و از خواص با بصیرت و بی بصیرت تا مردان عامی بی نام ونشانی که به قول معروف شلوارشان دو تا شده است. و این فاجعه حتی با کمال تاسف در بین مبارزان اجتماعی هم حتی گسترش می یابد.
اما سئوال اینجاست که چرا این مردسالاران چنان بی محابا رفتار می کنند؟ شاید برخی بخواهند بگویند به علت مرد بودن مردان. اما مشکل تنها به مردان بر نمی گردد. متاسفانه نه تنها بخش بسیار بزرگی از مردان جامعه ی ما مردسالارند، بلکه جمعیت کثیری از زنان ما هم ناآگاهانه فرهنگ مردسالارانه را گاه از دل و جان باز تولیدش می کنند. به عبارت دیگر، فرهنگ مرد سالاری آنچنان در جامعه ی ما ریشه دارد که حتی خود ما زنان که علیه آن مبارزه می کنیم، گاه گاهی بدون این که متوجه شویم در دامش می افتیم. درصد بسیار بالائی از مادران این جامعه نه فقط تحت ستم فرهنگ مرد سالاری هستند، بلکه به آن گردن گذاشته و پرو بالش می دهند. متاسفانه اغلب زنان جامعه ی ما دارای خط مشی تربیتی متفاوتی بین دختران و پسران خود اند. مثلا چه بسیار مادرانی هستند که دخترشان برای آب خوردن هم باید ازشون اجازه بگیرند، ولی پسرشان "چون پسر است" هرکاری بخواهد، می تواند بکند و بقیه هم تائیدش می کنند.
در واقع بخش بزرگی از مبارزهٔ ما زنانی که به فرهنگ مردسالاری اعتراض داریم، ایجاد سئوال درمورد فرهنگ مردسالاری برای زنان جامعه ی خودمان است. باید تلاش کنیم هر زنی به این امرفکر کند که چرا در جامعه ی ما باید این همه تفاوت بین زنان و مردان باشد و مردان از چنین امتیاز و اختیاراتی برخوردار باشند؟ باید تلاش کنیم که تک تک زنان ما فرهنگ مردسالاری را فرهنگی عقب مانده متعلق به ادوار گذشته بدانند و با آشنا شدن از حق و حقوقی که دارند و باید داشته باشند از فرهنگ مردسالاری فاصله بگیرند و آن را به گوشه ای بیندازند.
از سوی دیگر، مبارزه ی ما زنان باید علیه فرهنگ مردسالاری باشد و نه علیه مردان. ما مردان بسیاری را می توانیم و باید به این مبارزه دعوت کنیم و در کنار خود داشته باشیم. بسیاری از آنان علیرغم عدم آشنایی با افکار مترقی در سطح جهان، از فرهنگ مردسالارانه در چنین ابعادی ناراضی اند. بسیاری از آنان ستمی که به خواهران و مادرانشان شده است را تجربه کرده اند. و مردانی هستند که به فرهنگ مرد سالاری اعتقادی ندارند و آنرا شدیدا واپسگرا و مزاحم رشد جامعه ی بشری می دانند. این ها نیروی کمکی بزرگی برای ما و بطور کلی برای جامعه ی ما می باشند. در مبارزه علیه فرهنگ مردسالاری ما باید موفق شویم آنان را به مبارزه جلب کنیم و دوش به دوش آن ها نه با مردان که با فرهنگ مردسالاری مبارزه کنیم. برای به عقب نشاندن طرفداران پرقدرت مردسالاری ما به نیروی تک تک انسان های این جامعه نیازداریم.
یکی از صحنه های مبارزه ی زنان برای کسب حقوق خود همین صحنه ی خانواده است. ریشهٔ بسیاری دعواهای خانوادگی به واسطه ی برخورد مردسالارانه از سوی مرد خانواده و دفاع زن از خود و حقوق خود است. البته باید ذکر کرد که مشکلاتی همچون مشکلات اقتصادی جایگاه خود را دارد، ولی متاسفانه در برخی موارد حتی دربرخورد با چنین مشکلاتی هم مردسالارانه عمل می شود.
نمی توان به زنان گفت که در خانه به همه چیز تن دهند تا جو خانواده آرام و بی تنش باشد. اما باید در نظر داشت که نوع برخورد در سطح جامعه با نوع برخورد در خانواده متفاوت است. اگر در سطح جامعه باید به خیابان ریخت و با فریاد صدای خود را به گوش همگان رساند، در سطح خانواده باید ضمن پافشاری بر حقوق زن، محیطی مناسب را برای آموزش حقوق زنان به همهٔ اطرافیان و بویژه شوهر خانوده، آماده ساخت و قدم به قدم آن ها را متوجه ی بی حقوقی زنان و نادعادلانه بودن آن کرد و تا آن جا پیش رفت که حمایت آنان را برای مبارزات اجتماعی گسترده تر جلب نمود. اینکه مردان خانواده و شوهر خود را مانند یک دشمن طبقاتی بشناسیم و به مبارزه ای خشن و آسیب زننده به خصوص برای بچه ها روی آوریم، قطعا کار درستی نیست. مبارزه در راه کسب حقوق زنان چه در عرصهٔ اجتماعی و چه عرصه زندگی خانوادگی که به شدت متاثر از مناسبات اجتماعی ست را نباید فرایندی کوتاه مدت قلمداد کرد. مبارزه ی اجتماعی از جمله مبارزه ی زنان، در هر عرصه راه و روش های خود را دارد.
یکی از نکات تاسف برانگیز مسئله ی برخورد برخی از زنان با مردانی است که نه تنها از وضعیت موجود سوء استفاده نمی کنند، بلکه حق و حقوقی برابر با خود برای زنان چه همسر، چه دختر، و چه دیگر زنان خانواده و جامعه قائلند. برخی از زنان متاسفانه در برخورد با چنین افرادی، به جای الگو قراردادن آنان برای دیگر مردان و زنان، زن سالاری را حاکم می کنند، و انگار که قصد دارند انتقام تاریخ را از این همسر با فرهنگ بگیرند. این خود به نوبه ی خود ضربه ایست به اعتراض علیه فرهنگ مردسالاری و به تحکیم بیشتر فرهنگ مرد سالاری منجر می شود. ما زنان و مردان نباید بدنبال سالاری جنسی بر جنسی دیگر باشیم. ما باید به دنبال برابری حقوق باشیم. برابری حقوق به این معنا ست که همه برای پرورش، استفاده و بکارگیری توانائی هایی خود، فرصت برابر داشته باشند و تلاش کنند مطابق توانائی خود به پیشرفت خانواده و جامعه ی خود کمک کنند.
و از سوی دیگر هیچگاه فکر کرده اید که این جامعه ی مردسالار نه تنها فقط برای زنان، بلکه برای خود مردان هم آسیب زننده است؟ مردی که در جامعه ی مردسالار زندگی می کند، چه فرهنگ مردسالاری داشته باشد و چه نداشته باشد، از چشم زنان موجودی ظالم دیده می شود. این مرد در بین زنان جامعه همیشه بیگانه است و هیچگاه احساس راحتی نمی کند. وی ممکن است که تظاهر به قدرتمندی کند، ولی در رابطه با نیمی از جمعیت جامعه با نگاه تلخ منتقدانه ای مواجه است. در چنین جامعه ای هرنوع توجه به زنان گناه کبیره و توهین است. شما به عنوان یک هنرمند حتی نمی توانید از منظر زیباشناختی به یک زن نگاه کنید، چون این نگاه شما، به احتمال بسیار بسیار قوی تفسیر متفاوتی به خود می گیرد. در این جامعه اظهار علاقه به ایجاد هرنوع دوستی و هم صحبتی با هر زنی هرزگی دیده و به حساب می آید. در این جامعه مرد به یک سوء استفاده گر جنسی تنزل مقام می دهد و به او دیکته می شود که زن را فقط به چشم تامین کننده ی امیال خود نگاه کند، و به همین دلیل از تجربه رابطه انسانی متعادل با زنان محروم است. یک جامعه مردسالار نه تنها زنان که مردان را هم عذاب می دهد، و آن ها را پر از عقده های مختلفی می سازد که رفتارها و برخوردهای ناشایستی را باعث می شود.
متاسفانه حاکم بودن فرهنگ مرد سالاری فقط مختص کشور ما نیست. ما می بینیم که در سطح جهان چگونه بیشترین فشار را همواره بر زنان می آورند. همیشه کمترین حقوق و بیشترین کار را از زنان می کشند. در کشورهایی که محل کارخانه های تولید کالاهای شرکت های جهانی هستند، مردان و زنان کارگر از حداقل حقوق برخوردارند و حقوق زنان به نسبت شدیدتری از حقوق مردان کمتر است. و بدین ترتیب شرکت های جهانی به واسطه ی حقوق اندکی که به کارکنان خود در آن کشورها می دهند، بیشترین سود را نصیب خود می کنند. یکی از سودسازترین تجارت ها، تجارت سکس است که متاسفانه در آن هم به روح و هم به جسم زن شدیدا توهین شده و بیشترین سوء استفاده را از آن می برند. اعتراض به وجود چنین تجارتی که امروزه بیش از تمام دوران تاریک برده داری زنان را برده وار از این سوی خاک به آنسوی آب ها انتقال می دهد، یکی از وظایف مهم جنبش زنان در سطح جهان است.
خوشبختانه جنبش زنان در ایران یکی از فعال ترین و موفق ترین جنبش های مدنی دهه های اخیر بوده است. مبارزه زنان عرصه ی گسترده و اشکال متنوعی دارد، از زلف بیرون گذاشتن تا شرکت در انتخابات و تحمیل دوران خاتمی به حکومت، از تسخیر دانشگاه ها تا کمپین یک میلیون امضا برای لغو قوانین ضد زن، از نبرد برای پوشیدن روپوشی متفاوت با سلیقه سیاه دیکته شده، تا نبرد برای لغو اعدام زیر هیجده سالگان و...و مهمترین آن ها شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اخیر و خلق جنبش سبز. همه ی ما شاهد بودیم که زنان چه نقش برجسته ای در ایجاد و ادامه ی جنبش سبز داشتند و دارند، نقشی که دنیا به آن اذعان دارد. تقویت جنبش آزادیخواهانهٔ سبز با حفظ استقلال جنبش زنان یکی از دوران های با شکوه مبارزات زنان بوده است. بیانیه ی همگرایی جنبش سبز به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطیت نشان داد که جنبش زنان همکاری و همیاری با تمامی جنبش های اجتماعی مترقی جامعه را یکی از وظایف خود می داند و اهمیت ارتباط صحیح و فعال با دیگر جنبش های اجتماعی را درک می کند. بردن خواست ها و اهداف جنبش زنان میان دیگر جنبش ها و تبدیل آن به بخشی از برنامه های سیاسی اجتماعی جریان های سیاسی کشور، نگاه درستی ست که جنبش زنان مدافع آن است. همین تجربهٔ اخیر نشان داد که حرکت اصولی در فرصت هایی که مبارزات مترقی و سراسری صورت می گیرد، مانند جنبش سبز، جنبش زنان و خواسته های برحق آنان را به یکی از خواسته های مهم حرکت صورت گرفته تبدیل می کند.
اکنون ما در جهانی زندگی می کنیم که به کمک اینترنت اخبار در عرض کمتر از چند ثانیه در دسترس همه قرار می گیرد و در هر گوشه ای از جهان خبری شود، حتی علیرغم میل شرکت های بزرگ انحصاری رسانه ای، تمام جهان از آن خبردار می شوند. گسترش ارتباط توسط اینترنت انسان ها را به هم نزدیک و نزدیک تر کرده و درک انسان از همدیگر و شرایط گوناگون زندگی مردم را ارتقا داده است. در دنیای امروز مبارزات اجتماعی گسترده ای در سطح جهان جاری است: مبارزه در راه صلح، محیط زیست، عدالت اجتماعی، دمکراسی، حقوق زنان، حقوق اقلیت ها، علیه تبعیض نژادی و جنسیتی و غیره... که هرکسی که بخواهد می تواند به نوعی در آن مشارکت داشته باشد. من به شخصه هیچگاه نتوانستم برای یکی از آن ها اولویت قائل شوم. به نظر من تمام این مسائل، مسائلی بی نهایت پراهمیت در جامعه ی بشری است، و در تمامی آن ها نقاط مشترک زیادی وجود دارد و جدا از هم نیستند. در جامعه ای که جنگ جاری است، دمکراسی بی معنی است، در جامعه ای که دمکراسی بی معنی است، تمام حق و حقوق افراد آن جامعه زیر پا گذاشته می شود و جایی برای عدالت اجتماعی نمی ماند، در جامعه ای که عدالت اجتماعی جاری نیست، سودپرستانی خاص به دنبال منافع شخصی خود هستند، و در جامعه ای که سود بر بشر ارجحیت دارد، کره ی خاکی به زودی نابود می شود، و وقتی کره ی زمین نابود شد، دیگر زنی وجود نخواهدداشت که به حقوقی دست یابد و از یک زندگی انسانی برخوردار شود. به همین دلیل، همگی چه زنان و چه مردان باید دست در دست هم نهیم تا دنیایی بهتر، دنیایی شایسته ی زندگی بشر بسازیم. آزادی زن بی شک یکی از ارکان ساختن چنین جهانی ست.
روز جهانی زن مبارک باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر