سنت و نوآوری
احمد سپیداری
سنت ها تاریخی به قدمت خود انسان دارند. آن ها به صورت رفتارها، باور ها، ساختارها، طرح واره ها و گزاره ها در متن روابط اجتماعی - فرهنگی جوامع نسل به نسل دست به دست می شوند یا سینه به سینه انتقال می یابند و در تکرار کاربردی خویش در بقا و پیوستگی تاریخی یک جامعه نقش آفرینی می کنند. سنت ها، به یک معنا، حضور دیروز در امروز زندگی اند.
سنت ها اما عمر معینی دارند. آن ها روزی متولد شده، پا به عرصه ی اجتماع گذاشته، با روند تکامل اجتماعی خود را تطبیق داده و روزی دیگرنیز با فرسودگی از ستیز با تضادها و تناقض های خود آفریده دچار دگرگونی شده، از کار بازمانده و در هم شکسته می شوند.
نوآوری دخالت آگاهانه در فرایند این دگرگونی ست. نوآوران همیشه از شناخت عمیق فرایندهای اجتماعی و ساز و کار سنت ها در آن آغاز کرده، امکان های فرا رو برای سنت آفرینی های تازه را در علم، هنر ، تفکر و در بطن جامعه و دستاوردهای سنت ستیزان خلاق آن تشخیص داده و بکارگرفته و آنگاه به آفرینشی نو دست یازیده اند. نو، در اغلب موارد، در مبارزه ی خستگی ناپذیر با سنت ستیزی و سنت گرایی پا به عرصه ی وجود گذاشته و هستی می یابد. این گزاره که سنت اساسا چیزی فاقد ارزش است و سنت ستایان و سنت گرایان دشمنان بشریت و جامعه اند، نتیجه بی حوصله گی و شتابزدگی کسانی ست که اغلب شاید ترجیح می دهند بخش هایی از واقعیت را به سود سوداهای بی سرانجام خود قلب کنند.
نوآوری خلق الساعه نیست وبه یکباره حادث نمی شود. نو در ستیزی طولانی و سرنوشت سازش با سنت است که بر می بالد و تکامل می یابد. نو باید به درجه ی معینی از کفایت برسد تا بتواند وظایف کارکردی سنتی را که بر زمین می افکند و تا گور مشایعت می کند، بدوش بگیرد و این ستیز گاه سخت طولانی و مرگبار است و سنت بانان سخت بی رحم. تاریخ گورستان بزرگی از گزینه های نو ونوآورانه در حافظه دارد که در این نبرد مرگ و زندگی نابود شده اند. از سوی دیگر، کم نبوده اند نوآوران سیاسی – اجتماعی بی مسئولیتی که بدون درک عقلانی و عاطفی لازم و بدون تجربه اندوزی از سیر مبارزات در بزنگاه های تاریخی، سنت های ارزنده ی مبارزاتی مردم را به بازی گرفته و به تخریب هایی دست زده اند که گاه جبران ناپذیر بوده است.
نقد، تنها نقد نو به کهنه نیست. در واقع امر، هم نو به نقد کهنه می پردازد و هم کهنه به نقد نو. به دلایل عینی ناشی از روند پدیده ها ،عموما نقد نو به کهنه را ارج می گذارند، اما نقد کهنه به نوهمیشه از چنین وجاهتی برخوردار نیست ، وعموما با صبغه" ارتجاعی بودن" پس رانده می شود.درواقع با این نوع بر خورد، شناخت دیالکتیک تحول دراین زمینه مسکوت می ماند و نتایج سودمندی که از این رهگذر می توان بدان نایل شد مورد انکار قرار می گیرد. نقد کهنه به نو اما ارزشی ویژه دارد که نو آوران باید آن را باز شناخته و ارزشگذاری نمایند.
سنت گرایان را با توجه به موضعی که نسبت به نو ونوآوران می گیرند می توان به چند گروه دارای همپوشانی تقسیم کرد.
1- سنت گرایانی که به ضرورت هیچ تحولی در سنت های "مقدس" انگاشته شان باور ندارند. نقد سنت از نظر آنان به شکلی بنیادگرایانه همان کفر ابلیس و ارتداد است. از نظر آنان نقد "نو" معنایی جز نابودی آن ندارد.
2- گروه دوم سنت گرایانی که به ضرورت تحول واقف اند، اما به سادگی به "نو" و" نوگرایی" تن نمی دهند و معمولا در جانب دفاع از سنت ، نوآوری را به نقد می کشند. کار این گروه هم در افشای بنیادهای سنت وهم در گسترش مفاهیم نوآورانه نقش بسیار مثبتی دارد وعموما به تعاملی سازنده بدل می شود. در میان این گروه از سنت گرایان به شواهد تاریخی می توان نمونه های بارزی از پذیرش عقلانی نوآوری وهمراهی با آن را نشان داد.
3- گروه سوم سنت گرایانی را شامل می شود که به " کلام" ضرورت تحول کهنه به نورا باور دارند، اما در" عمل"با محاقظه کاری فریبنده ای همه ی تلاششان آن است که ظاهر رنگ و رو رفته ی کهنه را "آب رو" یی بخشیده و با "نونمودن" سنت مورد اشاره، آن را از هر گزند "نوآورانه واقعی" در امان بدارند. به عبارت دیگر، این گروه برای نفی نوآوری و نوآوران، خود لباس آنان را به عاریه می گیرند. محور عاریتی آن ها معمولا تکیه بر" الگوهایی " دارد که با مختصاتی کاملا متفاوت ودر سایر نقاط وجود دارند . " الگوهای " این گروه عموما به محض از کار افتادن با نمونه ی دیگری در نقطه یا نقاط دیگر جایگزین می شود. وشگفت آن که عنوان این جایگزینی " الگوها " نیز اغلب تعبیر به نوآوری می گردد. تجربه تاریخی نشان می دهد که این گروه از سنت گرایان – چه آگاهانه وچه نا خود آگاه - بیشتر به قدرت های حاکم موجود دلبسته اند واعوجاج آنها بیشتر برای تثبیت اوضاع جاری در برابر سیل بنیان کن نوآوری است.
سنت گرایان برای سنت بانی خود معمولا شاخص هایی دارند. این شاخص ها گاه به صورت "شابلون" هایی بکار گرفته می شود که نه تنها انعطاف لازم را ندارد، بلکه فرسوده است و از حداقل دقت قبلی خود نیز- به دلیل موضوعیتش در زمان ومکان دیگر- برخوردار نیست. آن ها که گنجه ای از"محفوظات " وشمی قوی دارند، در برخورد به نقد، مواضع یا تحلیلی "نو"، فورا" شابلون" ها را بیرون می کشند و به اندازه گیری نو می پردازند و اگر تشخیص دهند که منطبق نیست، اقدام به حمله می کنند. حمله ای که از پیش در ذهن وزبان آنها مبتنی بر "شابلون" ها مشروعیت دارد. اساسا آن ها با ابرازهر گونه "پیچیده گی" در کاریا تحلیل پدیده ها مخالف اند. برای آن ها مهم نیست که نو آوری انجام شده اعم از نقد یا تحلیل یا... نکات ارزنده یا قابل تاملی داشته باشد یا نداشته باشد، چون نوآوری مقصد آنها نیست تا زمین و زمان را بدنبال نکته ای تازه زیرورو کنند. از نظر آنان بر اساس پیش فرض های " مقدسشان " امروز با دیروز هیچ تفاوت معناداری ندارد. همین که کسی از یک تفاوت در این زمینه نام ببرد، همین که کسی بخواهد با زبان دیگری سخن بگوید، همین که بحث کسی تاییدگر بدون خدشه ی سنت های آنان نباشد، یا بر "شابلون" های مقدسشان منطبق نگردد، نشانگر حضور ناقدی ست که به انکار مفدساتشان پرداخته است ، و از نگاه آنها کسی که پا برمقدسات می گذارد، سنت ستیزی ست که باید حکم قتلش صادر شود.
در کار نوآوری، هرچند هم کوچک و اندک ، با چنین سنت باورانی رودررو ایم، وباید بتوانیم با تکیه بر منطق نو آوری از سد آنان عبور کنیم. نوآوران نمی توانند مانند سنت گرایان عمل کنند. آنان باید چشمی باز، شامه ای تیز و گوش بسیار شنوایی داشته باشند تا بتوانند عیار واقعی نقد سنت گرایان بر نوآوری هاشان را با دقت از لای کیفرخواست ها ودستور کار محاکمات – چه آگاهانه وچه عنودانه ونا خودآگاه - آنان بیرون بیاورند و مورد بررسی و مطالعه قرار دهند. اگر ضرورت تحول آن است که نوآوری به سنتی تازه بدل شود، نو آوران وظیفه دارند آتش این ستیزها و رودررویی ها را تاب آورند. نو آوران باید در خلال چنین تحولاتی ضعف های خودرا باز شناسند ودر جهت رفع نقصان هایشان کوشش مجددانه وچند باره ای را بکار گیرند. متاسفانه ما همیشه با سنت گرایان گروه دوم سروکار نداریم که مساعدت کننده و یاری دهنده مسیر نوآوری ها هستند، بلکه گاه نقدنو آوری از سوی کسانی صورت می گیرد که استعداد آن را دارند که مانند یک پلیس سیاسی برای انداختن نوآوران به سیاهچاله های سکوت، پاپوش هم بدوزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر