جنبش سبز : هستی تازه در حیات سیاسی ایران
حسن رحمانی
1388/4/31
تحولات پیرامون فرایند بسیار پیچیده و شگفت انگیز انتخابات اخیر در کشور به کانون توجه بسیاری از تحلیلگران در داخل و خارج کشور تبدیل شده است. این تحولات چه از نظر کیفیت شکل گیری و بسط فرایندهای تاثیر گذار و چه از نظر سرعت سیر رویدادها کم نظیر و از برخی جنبه ها بی نظیر بوده است. و به همین دلیل، بسیاری از عزیزانی را که با تکیه بر روش ها و دانسته های کلاسیک چپ روانه و به شدت کلیشه شده ی ذهنی خود برای درک و تحلیل آن تلاش می کنند را با بن بست های عجیبی روبرو می سازد. می توان و باید این تحولات را از جنبه های مختلف با روشی علمی و بر پایه اصل اساسی "تحلیل مشخص از اوضاع مشخص" تحلیل کرد و آموزه های سترگ این تجربه غنی را بیرون کشید و برای دیگر گردان های مبارز در سطح جهان بازتاب داد. در فرایندهای سیاسی تکرار تقریبا وجود ندارد و قرار نیست همه چیز مطابق فرمول های گذشته باشد. مردم ما به حق نشان داده اند که در این زمینه، بسی پیش تر از کشورهای همسایه خود و گاه حتی در سطح جهان حرف های تازه برای گفتن دارند. عجیب هم نیست. مردمی که چندین انقلاب و جنبش را برای دستیابی به خواست های تاریخی شان تنهادر طی یک سده ی اخیر سازمان داده و درگیر مهم ترین تحولات منطقه ای و جهانی اند، باید هم پیشرو چنین دریافت ها و پراتیک هایی باشند.
هدف این مقاله پرداختن به یکی از ویژگی های بدیع این تحولات یعنی ظهور و تشکیل جنبش سبز ایران است که به نظر می رسد از جنبه های مختلف به دستاوردی بشری و شکل کاملا نوینی از تشکل پویا و زنده دست یافته است و از این جهت، فصل جدیدی را در تاریخ مبارزات مردم ما و چه بسا جهان رقم می زند. جنبش سبز یک هستی تازه در حیات سیاسی ایران است و کلیه تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما در طی دوران پیش رو به آن و سرنوشت آن گره خورده است.
جنبش سبز در واقع محصول مبارزات طولانی مدت مردم این سرزمین و نیز بویژه مبارزات آزادیخواهانه اخیر کشور است که در دوره قبل از انتخابات مراحل تکوینی اش را گذراند و با شکل گیری اعتراضات خیابانی نسبت به تقلب وسیع انتخاباتی و مقابله با ماشین سرکوب عظیم و قدرتمند کودتاگران با جهشی "حیاتی" - به معنای واقعی کلمه - به یک هستی تازه در فضای سیاسی ایران متحول شد.
جنبش سبز دارای ویژگی های بدیعی ست. این جنبش با شکل خودسازمانیابی شگفت انگیزش یک موجودیت زنده ی اجتماعی و یک هستی کاملا متفاوت با همه ی تجربه های قبلی مبارزات مردم ماست که شناخت آن فرضی اساسی برای مشارکت آگاهانه در فعالیت های آن و تاثیرگذاری متقابل با آن است.
ساختار
جنبش سبز را مجموعه ای از سلول ها یا هسته های اجتماعی مرتبط تشکیل می دهد. این هسته های مستقل خودجوش، به نوبه خود، از تعداد مشخصی از داوطلبان مبارزه در راه آزادی های سیاسی اجتماعی تشکیل شده که پیوندهای مستحکم دوستی یا خویشاوندی به شکل کاملا طبیعی و اغلب طولانی (قبل از شکل گیری جنبش) رابطه انسانی مستحکمی را بین آن ها بوجود آورده است. تعداد و نوع افراد این هسته ها بسیار متفاوت استگاهانه در آگاهانه اما همگی در یک چیز مشترک اند و آن آگاهی و تسلط به فضای مجازی در اینترنت و امکانات رسانه ای دیگر بعنوان ابزارهای تکمیل کننده ی ارتباط. هر یک از این هسته ها با دیگر هسته های مشابه مرتبط اند. شیوه ی ارتباط نیز همچون سلول های عصبی فعال در موجودات زنده نه الزاما یک به یک و از طریق رابطی مشخص، بلکه متاثر از روابط طبیعی انسانی اعضای هسته، چند جانبه و گسترده است. بدین صورت، همه اعضای سلول خود با اعضای دیگر سلول ها مرتبط اند و تبادل تجربه و اطلاعات بین سلول ها را برای سلولی که عضو آن هستند سازمان می دهند.
برای این ارتباط زنده وسایل مختلف ارتباطی مجازی و رسانه ای به شکلی سیال و به روز مورد استفاده قرار می گیرند، اما ارتباط انسانی در فضای واقعی به صورت دید و بازدیدهای دوستانه و خانوادگی محور اصلی آن را تشکیل می دهد. سلول یا هسته مبارزه از فضای دیالوگ و مباحثه ی درونی پویایی برخوردار است و پیوندهای عاطفی به آن استحکام می بخشد.این شکل از ارتباط بوسیله تلفن، اس ام اس، وبلاگ،ایمیل، چت، پیغام کوتاه، فیس بوک و تویتر و ... تقویت و پشتیبانی می شود، به شکلی که همه ی سلول ها جدا از فاصله ی گاه عظیم جغرافیایی، به صورت آنلاین در ارتباط با یکدیگر قرار دارند.
کانال های ارتباطی زنده و چند جانبه ی مرتبط کننده این سلول ها آن هارا به بافت ها و ارگانیسم های زنده اجتماعی حیرت انگیزی تبدیل کرده که می توانند وظایفی بیش از حیطه ی عملکرد خود را، در صورت نظر مساعد، بر دوش گرفته و به اجرا بگذارند. به عبارت دیگر سلول های یاد شده یک موجودیت همبسته ی اجتماعی را بوجود آورده اند. این سلول ها همچون سلول های مغز عمل می کنند. هر یک از سلول های مغز در حین تقسیم پیچیده کار موجود، هم دارای ظرفیت برای حافظه است، هم پردازش کننده و هم ارتباط دهنده یا سوئیچینگ بین دیگر سلول های مغزی. سلول های جنبش نیز با بکارگیری اعضای خود، در عین حال، بعنوان یک خبرنگار عمل می کند و آرشیوی از اطلاعات گرد می آورد، با خواندن آخرین اسناد منتشره در اینترنت و دیدن فیلم ها و فایل های صوتی آگاهی لازم را می یابد که در پردازش اطلاعات و تصمیم گیری ها نقش آفرینی کند، و در نهایت در یک پراتیک اجتماعی خلاق نتایج این تصمیم گیری ها را به اجرا بگذارد. و خلاصه، در این چرخه طرح، اقدام، ارزیابی و نتیجه گیری است که هم زمان حماسه می آفریند و تجربه می اندوزد.
ویژگی فوق به اعضای جنبش این امکان را می دهد که اقدامات خود را در اشکالی بسیار متنوع سازمان دهند. ممکن است برای فعالیتی خاص مثلا گرفتن تصویر از وقایع در جریان تظاهرات، تنها یک نفر عمل کننده، با موبایل خود تصویری را بگیرد و با انتقال فایل تصویری تهیه شده به یوتیوب از طریق کامپیوتر شخصی اش، آن رادر اختیار دیگر کاربران بگذارد یا با ارسال به یک تلویزیون ماهواره ای آن را به رویت میلیون ها بیننده بگذارد (تصویر ترور ناجوانمردانه ندا آقا سلطان که هیچگاه فراموش نخواهد شد مثالی از این چنین اقدام هاست). در عین حال، اقدامی دیگر نظیر شرکت در نماز جمعه به تصمیم گیری مراجع و راهبری جنبش و نیز اقدام صدها هزار نفر از اعضای جنبش و ترغیب و به میدان کشیدن خیل بیشتری از مردم نیاز مند است که یک هفته ای ذهن کل جنبش و سلول ها را به خود مشغول داشته و صدها خبر و تحلیل به شکل میلیوینی ایمیل لیست شده را به جا گذاشته است. وجود فوروم های متعدد بحث در میان اعضای یک سلول و نیز بدنه جنبش باعث می شود مهارت ها و شعور سیاسی رشد یابنده جنبش در یک نقطه متمرکز نشود و همه ی اعضا از آن برخوردار شوند.
این جنبش پایی استوار بر زمین دارد و روح زنده ای در فضای مجازی و به همین علت درست در آن جایی متمرکز شده و شکل گرفته که اراده برای تغییر با توانایی ارتباط مستمر اینترنتی به هم گره خورده است. نگاهی به اطراف خود بیندازیم.اغلب اعضای فعال جنبش سبز را نیروهای کار و جوانانی تشکیل می دهند که بنا بر ضرورت شغلی خود در حد بسیار بالایی با اینترنت سرو کار دارند. یعنی درست در همان جایی که انباشتگی آگاهی و اطلاعات این توانایی را می یابد که "کانون تحولی" را به راه بیندازد. به همین دلیل، خاستگاه اعضای این جنبش را باید درست در پیشرو ترین بخش از نیروی کار بالفعل و بالقوه جامعه جستجو کرد.
رهبری جنبش
رهبری در این جنبش خود یکی از سلول ها و هسته ها، اگر چه با ویژگی های خاص است. سلول راهبری کننده ی جنبش، هسته ای متشکل از میر حسین موسوی، کروبی، خاتمی و دیگر شخصیت های سیاسی جوان تر گردآمده در اطراف آنان است. این هسته را شخصیت ها و کانون های فعالیت های سنتی سیاسی نظیر احزاب و سازمان های اصلاح طلب و ملی مذهبی، احزاب و سازمان ها و فعالان چپ و نیز روزنامه نگاران مترقی متعددی همراهی می کنند. هسته ی مصمم و فعال راهبری کننده ی جنبش تاکنون بسیار آگاهانه عمل کرده و می داند که نباید تلاش کند بر جنبش فرمان براند، چرا که هیچکس را یارای چنین کاری نیست. او تسلطی فیزیکی بر جنبش ندارد. درست مثل سایر اعضا و سلول ها از یک جا به این جنبش وصل است و با آن ارتباط متقابل می یابد. رهبری جنبش گاه آخرین نفری بوده که تصمیم به شرکت در یک اقدام اعتراضی گرفته و در مواردی به دلایل مختلف اصلا نسبت به آن سکوت کرده است (18 تیر) و جالب اینکه این سکوت توسط جنبش به خوبی درک شده و مورد اعتراض قرار نگرفته است، انگار همه چیز در این جنبش عمیقا دمکراتیک داوطلبانه است. موسوی و هسته ی گرداگرد او در اظهار نظرهای گوناگون نشان داده اند، با برخوردهای از بالا به پائین با جنبش فاصله معنا داری دارند. آن ها از جنبش می آموزند و خود را تا کنون به راستی شایسته ی راهبری معنوی جنبش نگه داشته اند. بدین معناست که جنبش تا کنون خود را با نظرات و محدودیت های آنان به درستی و دقت افسانه ای هماهنگ کرده و آنان را بعنوان مرجعی معتبر در مرکز جنبش حفظ و نگه داری کرده است. بسیاری تصور کرده اند که عدم وجود حزب و تشکلی خاص باعث این ویژگی شده و افرادی به آقای موسوی توصیه کرده اند برای پیشبرد راهبری اش بر جنبش، حزب تشکیل دهد. کسی نمی تواند منکر ارزش بکارگیری شیوه های سنتی مبارزه در کنار چنین جنبش قدرتمند مدرنی شود، بویژه که گسترش این جنبش به اعماق اجتماع می تواند با محدودیت های جدی مواجه باشد، اما به گمان من اگر ساختار جنبش و توانایی های عملی آن بررسی شود(در ادامه این مقاله مورد بررسی قرار خواهد گرفت)، درک ما نسبت به کارایی چنین حزبی – تازه اگر امکان تشکل پیدا کند – دچار تحول خواهد شد.
به نکته دیگری نیز باید اشاره کرد. در این جنبش هیچ چیز قابل دیکته کردن نیست. هر کاربر چیزی را که درست و منطقی تشخیص داد، بازتاب می دهد و تکثیر می کند و همه چیز قبل از اقدام باید توسط اعضا و سلول ها درونی و مال خود شده باشد. به همین دلیل اساسا چنین جنبش مردمی و اصیلی نمی تواند ریشه در دخالت های هیچ نیروی داخلی یا بویژه "خارجی" داشته یا به عبارتی مخملی باشد و چنین اتهامی تنها نشان دهنده بلاهت یا سوء نیت بازگو کنندگان آن است.
جنبش سبز روئین تن است
در رویارویی با کودتاگرانی که هر لحظه آماده بوده و هستند با کشتارهای خونین مشابه با دهمه های گذشته، هرگونه ساختار مبارزاتی را در هم بشکنند و از رهبران و کادرهای مبارز حزبی و سازمانی تحت شکنجه های قرون وسطایی افراد در هم شکسته ای فراهم آورند که بی اراده، نمایش های از پیش آماده شده ای را در شوهای تلویزیونی به اجرا بگذارند، تشکلی نیاز بود که در برابر چنین سرکوب هایی آسیب ناپذیر باشد. جنبش سبز در واقع به این معجزه امکان وجود بخشید و این تشکلی ست رویین تن. یعنی همان اسم اعظمی که هیولاهای شیطانی را از تحرک باز می دارد. شکل سیال، زنده، و غیر متمرکز ده ها هزار هسته ی مبارزه در این جنبش باعث شده، دستگیری ها و بازجویی ها برای درهم شکستن جنبش بی نتیجه باقی بماند. اگر دستگیری چندین نفر از کادرهای اصلی برخی احزاب آن ها را از هر نوع کارایی انداخته، دستگیری هزاران نفر از فعالان جنبش سبز کوچکترین تردیدی در برابر آن ایجاد نکرده و نمی کند. عنصر انگیزه و آگاهی در این جنبش متمرکز نیست که بتوان بدان حمله کرد. هر هسته و سلول این جنبش، ژنتیک کاملی از توانایی باززایی جنبش را در خود دارد و می تواند به تکثیر سلول های دیگر در جایگزینی سلول های صدمه دیده کمک کند. همین آسیب ناپذیری ست که شجاعت حیرت انگیزی را در بدنه ی جنبش دامن زده است.
شعور فراگیر
جنبش سبز شعور و خرد ده ها هزار تن از برجسته ترین مبارزان عمدتا جوان و بویژه زنان تاریخ ساز کشور، فرهیختگان، و آگاهان جتماعی ما را در شبکه ای فراگیر، همگانی، زنده، مدرن، دمکراتیک، و خلاق به هم پیوند ارگانیک داده و ظهور معرفتی سیاسی اجتماعی را باعث شده که سابقه تاریخی در کشور ما و شاید بخش بزرگی از جهان ندارد. از این مغز فراگیر اجتماعی ست که ابتکارهای گوناگون مانند شرکت در نماز جمعه و اشغال جایگاه ایدئولژیک حکومتی بیرون می تراود و با یک سازماندهی سراسری در درون جنبش تجربه ای رقم می خورد که نوابغ جنون و جنایت دستگاه سرکوب را مستاصل می کند. خلاقیت جمعی و تفکر فراگیراجتماعی بوجود آمده در شبکه ی جنبش سبز ابر انسانی را آفریده که همه بازی های سیاسی رژیم را از پیش می خواند و خلاقانه برای آن راهکاری می یابد. و دور نیست که آن ها را به تسلیم در برابر خواست های منطقی و به دقت تنظیم شده اش وادارد.
جنبش سبز و احزاب و سازمان ها
احزاب و سازمان های اصلاح طلب و یا اپوزیسیون باید با شناخت و بر چنین پایه و اساسی به تعامل با جنبش سبز بپردازند. رابطه جنبش با این احزاب و سازمان ها نیز در شکل امروزیش یک طرفه یا تک ارتباطی نیست. امروز منابع اطلاعاتی اطاق های فکری موجود در احزاب و سازمان های مختلف به شدت به تولیدات جنبش سبز در فضای مجازی وابسته شده است. از سوی دیگر بسیاری از هواداران و علاقمندان سازمان ها و احزاب سیاسی خود بعنوان یک عضو یا بادیگر نزدیکان فکریشان بعنوان یک هسته در جنبش سبز حضور می یابند و با آن وارد تعامل می شوند. تولیدات فکری منتشره توسط این احزاب و سازمان ها در نشریات، سایت ها و وبلاگ ها منابع تاثیر گذاری بر جنبش اند و سازماندهی برخی اقدامات بویژه در خارج کشور مستقیما تحت تاثیر تشکل های سنتی صورت گرفته است.
باید متوجه بود که ماهیت به غایت دمکراتیک این جنبش خود تاثیرات بسیار جدی بر جایگزینی فضای دیالوگ به جای برخی تک گویی های انحصارگرایانه گذاشته است. کار بدانجا کشیده که برخی اشراف سیاسی اسم و رسم دار دیکتاتور منش که تصور می کردند آینده سیاسی کشور صرفا زیر قلم و نگاه آنان شکل خواهد گرفت، با موضعگیری های به کلی پرت از مرحله، در یک چرخش به دور ریخته شوند. این تحولات باعث شد، چهره های سیاسی مجاز در کشور که تعزیه گردان بسیاری از امور دیده می شدند، خاموش و در عوض وزن سیاسی احزاب و سازمان های چپ به کلی دگرگون شده و ارتقاء یابد.
به نظر می رسد در صورت تداوم جنبش، این شکل از دمکراسی به شکل درون حزبی به همه سازمان ها و احزاب تحمیل شود و پافشاری بر سازماندهی های هرمی و از بالا به پائین به تدریج کم رنگ شود.
همچنین باید توجه داشت که موفقیت احزاب و سازمان های دمکراتیک موجود بستگی جدی به تعامل صحیح و کارا با جنبش و بسط آن به اعماق جامعه خواهد داشت.
چپ و جنبش سبز
بخش بزرگی از چپ ها با شرکت بسیار فعال در کارزار انتخابات درک رشد یافته ی خود از جنبش مردمی موجود و تعهد و وفاداری عمیق شان به دمکراسی را به نمایش گذاشتند و راه را بر نیروهای ارتجاعی برای در تقابل قرار دادن آزادی و عدالت بستند و با نشان دان پیروزی مشی سیاسی اشان، چنان در تار و پود جنبش مردمی تنیده شدند که امروز بخش جدایی ناپذیر آنند.این حضور بویژه در ستادهای انتخاباتی و نیز فضای واقعی جنبش اعتراضی بسیار بیش از شکل دهی فضای مجازی نقش آفرین بوده است.
واقعیت آن است که هنوز سنت ها بر چپ ما سنگینی زیادی دارد و شناخت و حضور در فضای مجازی امر تازه ای برای خیلی از آنان است که با تردیدهایی دنبال می شود. اما گام های بزرگ برداشته شده توسط برخی احزاب و سازمان ها بویژه حزب توده ایران و سازمان فدائیان اکثریت در این زمینه بسیار امیدبخش است.
بخش نه چندان کوچکی از چپ ها نیز هنوز بهت زده اند و جنبش دمکراسی خواهی ظاهرا نا ساز با ساز و کار آشنا در یک تحلیل به اصطلاح طبقاتی، افکارشان را سخت به هم ریخته. آن ها با تکیه به عواطف مردمی شان در همه ی اعتراضات شرکت می کنند، اما هنوز گیج و منگ هستند و با تکرار مشتی کلیشه توان تاثیر گذاری حتی بر فرزندان و نزدیکان خود را علیرغم سال ها تجربه مبارزه و زندان و ... ندارند. (خفقان ده ها ساله موجود بسیاری را از دسترسی و مطالعه منابع محدود برای شناخت جنبش های معاصر بازداشته است که جا دارد با گسترش کار در این زمینه در پی تحولات اخیر جبران شود).
جنبش سبز برخلاف تبلیغات سرداران سرکوب به هیچوجه به بالایی ها تعلق ندارد. این جنبش پایه در بخش مهمی از نیروهای پیشرو و تخصصی کار داشته و به همین دلیل، ظرفیت اش به خواست های امروزین مطرح در آن خلاصه نمی شود. عناصر بسیار جدی عدالت طلبی بویژه در زمینه حقوق نیروی کار در فضای فکری موجوداین جنبش موج می زند که در آینده نزدیک و آغاز موج اعتراضات و اعتصابات معیشتی، بر اثر از هم گسیختگی مدیریت اقتصادی ناکارآمد دولت احمدی نژاد، ظرفیت پشتیبانی خود از آن را به برجسته ترین وجه نشان خواهد داد.
جنبش سبز ایران این ظرفیت را دارد که بعنوان جنبش جنبش ها مجموعه دیگر جنبش های اجتماعی نظیر زنان، صلح، دمکراسی خواهی، و عدالت طلبی را گرد خود بپروراند و تقویت نماید. از این پس، هیچ جنبش اجتماعی ای وجود ندارد که به جنبش سبز پیوند نیابد و از آن تاثیر نپذیرد.
طرح این مباحث در جنبش و زمینه سازی برای آشنایی با آن از جمله وظایف بسیار مهمی ست که اتفاقا در دستور کار چپ ها قرار دارد. تحلیل رابطه جنبش دمکراسی خواهی و جنبش زنان و نور افکندن بر مردمی کردن هر چه بیشتر جنبش زنان توسط جنبش سبز در مقالات نشان می دهد که موضوع از طرف پیشرو ترین احزاب چپ کاملا شناخته شده است.
در جنبش سبز همه منتظر ورود و پیوستن گردان های مختلف کارگران بویژه کارگران صنعتی اند که با اعتصابشان کمر ارتجاع را بشکنند. این مهم اتفاق خواهد افتاد و چپ ها نقش تاریخی خود برای سازماندهی این مهم به نمایش خواهند گذاشت. ماهیتی که در درون جنبش سبز شکل گرفته و می گیرد، اوج آرزوی چپ ها برای جنبش مردمی ست. تنها باید مرحله به مرحله و گام به گام با جنبش پیشرفت، از آن آموخت، بر آن تاثیر گذاشت و به جمعبندی تجربه هایش آگاهانه کمک نمود و راه را تا انتها ادامه داد.
چپ های اصیل و ترقی خواه به آینده بسیار خوش بین اند و این تصور را دارند که با پیشرو بودن در این راه برای دیگر گردان های مبارز در سراسر جهان طلیعه دار دورانی تازه می شوند.
حسن رحمانی
1388/4/31
تحولات پیرامون فرایند بسیار پیچیده و شگفت انگیز انتخابات اخیر در کشور به کانون توجه بسیاری از تحلیلگران در داخل و خارج کشور تبدیل شده است. این تحولات چه از نظر کیفیت شکل گیری و بسط فرایندهای تاثیر گذار و چه از نظر سرعت سیر رویدادها کم نظیر و از برخی جنبه ها بی نظیر بوده است. و به همین دلیل، بسیاری از عزیزانی را که با تکیه بر روش ها و دانسته های کلاسیک چپ روانه و به شدت کلیشه شده ی ذهنی خود برای درک و تحلیل آن تلاش می کنند را با بن بست های عجیبی روبرو می سازد. می توان و باید این تحولات را از جنبه های مختلف با روشی علمی و بر پایه اصل اساسی "تحلیل مشخص از اوضاع مشخص" تحلیل کرد و آموزه های سترگ این تجربه غنی را بیرون کشید و برای دیگر گردان های مبارز در سطح جهان بازتاب داد. در فرایندهای سیاسی تکرار تقریبا وجود ندارد و قرار نیست همه چیز مطابق فرمول های گذشته باشد. مردم ما به حق نشان داده اند که در این زمینه، بسی پیش تر از کشورهای همسایه خود و گاه حتی در سطح جهان حرف های تازه برای گفتن دارند. عجیب هم نیست. مردمی که چندین انقلاب و جنبش را برای دستیابی به خواست های تاریخی شان تنهادر طی یک سده ی اخیر سازمان داده و درگیر مهم ترین تحولات منطقه ای و جهانی اند، باید هم پیشرو چنین دریافت ها و پراتیک هایی باشند.
هدف این مقاله پرداختن به یکی از ویژگی های بدیع این تحولات یعنی ظهور و تشکیل جنبش سبز ایران است که به نظر می رسد از جنبه های مختلف به دستاوردی بشری و شکل کاملا نوینی از تشکل پویا و زنده دست یافته است و از این جهت، فصل جدیدی را در تاریخ مبارزات مردم ما و چه بسا جهان رقم می زند. جنبش سبز یک هستی تازه در حیات سیاسی ایران است و کلیه تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما در طی دوران پیش رو به آن و سرنوشت آن گره خورده است.
جنبش سبز در واقع محصول مبارزات طولانی مدت مردم این سرزمین و نیز بویژه مبارزات آزادیخواهانه اخیر کشور است که در دوره قبل از انتخابات مراحل تکوینی اش را گذراند و با شکل گیری اعتراضات خیابانی نسبت به تقلب وسیع انتخاباتی و مقابله با ماشین سرکوب عظیم و قدرتمند کودتاگران با جهشی "حیاتی" - به معنای واقعی کلمه - به یک هستی تازه در فضای سیاسی ایران متحول شد.
جنبش سبز دارای ویژگی های بدیعی ست. این جنبش با شکل خودسازمانیابی شگفت انگیزش یک موجودیت زنده ی اجتماعی و یک هستی کاملا متفاوت با همه ی تجربه های قبلی مبارزات مردم ماست که شناخت آن فرضی اساسی برای مشارکت آگاهانه در فعالیت های آن و تاثیرگذاری متقابل با آن است.
ساختار
جنبش سبز را مجموعه ای از سلول ها یا هسته های اجتماعی مرتبط تشکیل می دهد. این هسته های مستقل خودجوش، به نوبه خود، از تعداد مشخصی از داوطلبان مبارزه در راه آزادی های سیاسی اجتماعی تشکیل شده که پیوندهای مستحکم دوستی یا خویشاوندی به شکل کاملا طبیعی و اغلب طولانی (قبل از شکل گیری جنبش) رابطه انسانی مستحکمی را بین آن ها بوجود آورده است. تعداد و نوع افراد این هسته ها بسیار متفاوت استگاهانه در آگاهانه اما همگی در یک چیز مشترک اند و آن آگاهی و تسلط به فضای مجازی در اینترنت و امکانات رسانه ای دیگر بعنوان ابزارهای تکمیل کننده ی ارتباط. هر یک از این هسته ها با دیگر هسته های مشابه مرتبط اند. شیوه ی ارتباط نیز همچون سلول های عصبی فعال در موجودات زنده نه الزاما یک به یک و از طریق رابطی مشخص، بلکه متاثر از روابط طبیعی انسانی اعضای هسته، چند جانبه و گسترده است. بدین صورت، همه اعضای سلول خود با اعضای دیگر سلول ها مرتبط اند و تبادل تجربه و اطلاعات بین سلول ها را برای سلولی که عضو آن هستند سازمان می دهند.
برای این ارتباط زنده وسایل مختلف ارتباطی مجازی و رسانه ای به شکلی سیال و به روز مورد استفاده قرار می گیرند، اما ارتباط انسانی در فضای واقعی به صورت دید و بازدیدهای دوستانه و خانوادگی محور اصلی آن را تشکیل می دهد. سلول یا هسته مبارزه از فضای دیالوگ و مباحثه ی درونی پویایی برخوردار است و پیوندهای عاطفی به آن استحکام می بخشد.این شکل از ارتباط بوسیله تلفن، اس ام اس، وبلاگ،ایمیل، چت، پیغام کوتاه، فیس بوک و تویتر و ... تقویت و پشتیبانی می شود، به شکلی که همه ی سلول ها جدا از فاصله ی گاه عظیم جغرافیایی، به صورت آنلاین در ارتباط با یکدیگر قرار دارند.
کانال های ارتباطی زنده و چند جانبه ی مرتبط کننده این سلول ها آن هارا به بافت ها و ارگانیسم های زنده اجتماعی حیرت انگیزی تبدیل کرده که می توانند وظایفی بیش از حیطه ی عملکرد خود را، در صورت نظر مساعد، بر دوش گرفته و به اجرا بگذارند. به عبارت دیگر سلول های یاد شده یک موجودیت همبسته ی اجتماعی را بوجود آورده اند. این سلول ها همچون سلول های مغز عمل می کنند. هر یک از سلول های مغز در حین تقسیم پیچیده کار موجود، هم دارای ظرفیت برای حافظه است، هم پردازش کننده و هم ارتباط دهنده یا سوئیچینگ بین دیگر سلول های مغزی. سلول های جنبش نیز با بکارگیری اعضای خود، در عین حال، بعنوان یک خبرنگار عمل می کند و آرشیوی از اطلاعات گرد می آورد، با خواندن آخرین اسناد منتشره در اینترنت و دیدن فیلم ها و فایل های صوتی آگاهی لازم را می یابد که در پردازش اطلاعات و تصمیم گیری ها نقش آفرینی کند، و در نهایت در یک پراتیک اجتماعی خلاق نتایج این تصمیم گیری ها را به اجرا بگذارد. و خلاصه، در این چرخه طرح، اقدام، ارزیابی و نتیجه گیری است که هم زمان حماسه می آفریند و تجربه می اندوزد.
ویژگی فوق به اعضای جنبش این امکان را می دهد که اقدامات خود را در اشکالی بسیار متنوع سازمان دهند. ممکن است برای فعالیتی خاص مثلا گرفتن تصویر از وقایع در جریان تظاهرات، تنها یک نفر عمل کننده، با موبایل خود تصویری را بگیرد و با انتقال فایل تصویری تهیه شده به یوتیوب از طریق کامپیوتر شخصی اش، آن رادر اختیار دیگر کاربران بگذارد یا با ارسال به یک تلویزیون ماهواره ای آن را به رویت میلیون ها بیننده بگذارد (تصویر ترور ناجوانمردانه ندا آقا سلطان که هیچگاه فراموش نخواهد شد مثالی از این چنین اقدام هاست). در عین حال، اقدامی دیگر نظیر شرکت در نماز جمعه به تصمیم گیری مراجع و راهبری جنبش و نیز اقدام صدها هزار نفر از اعضای جنبش و ترغیب و به میدان کشیدن خیل بیشتری از مردم نیاز مند است که یک هفته ای ذهن کل جنبش و سلول ها را به خود مشغول داشته و صدها خبر و تحلیل به شکل میلیوینی ایمیل لیست شده را به جا گذاشته است. وجود فوروم های متعدد بحث در میان اعضای یک سلول و نیز بدنه جنبش باعث می شود مهارت ها و شعور سیاسی رشد یابنده جنبش در یک نقطه متمرکز نشود و همه ی اعضا از آن برخوردار شوند.
این جنبش پایی استوار بر زمین دارد و روح زنده ای در فضای مجازی و به همین علت درست در آن جایی متمرکز شده و شکل گرفته که اراده برای تغییر با توانایی ارتباط مستمر اینترنتی به هم گره خورده است. نگاهی به اطراف خود بیندازیم.اغلب اعضای فعال جنبش سبز را نیروهای کار و جوانانی تشکیل می دهند که بنا بر ضرورت شغلی خود در حد بسیار بالایی با اینترنت سرو کار دارند. یعنی درست در همان جایی که انباشتگی آگاهی و اطلاعات این توانایی را می یابد که "کانون تحولی" را به راه بیندازد. به همین دلیل، خاستگاه اعضای این جنبش را باید درست در پیشرو ترین بخش از نیروی کار بالفعل و بالقوه جامعه جستجو کرد.
رهبری جنبش
رهبری در این جنبش خود یکی از سلول ها و هسته ها، اگر چه با ویژگی های خاص است. سلول راهبری کننده ی جنبش، هسته ای متشکل از میر حسین موسوی، کروبی، خاتمی و دیگر شخصیت های سیاسی جوان تر گردآمده در اطراف آنان است. این هسته را شخصیت ها و کانون های فعالیت های سنتی سیاسی نظیر احزاب و سازمان های اصلاح طلب و ملی مذهبی، احزاب و سازمان ها و فعالان چپ و نیز روزنامه نگاران مترقی متعددی همراهی می کنند. هسته ی مصمم و فعال راهبری کننده ی جنبش تاکنون بسیار آگاهانه عمل کرده و می داند که نباید تلاش کند بر جنبش فرمان براند، چرا که هیچکس را یارای چنین کاری نیست. او تسلطی فیزیکی بر جنبش ندارد. درست مثل سایر اعضا و سلول ها از یک جا به این جنبش وصل است و با آن ارتباط متقابل می یابد. رهبری جنبش گاه آخرین نفری بوده که تصمیم به شرکت در یک اقدام اعتراضی گرفته و در مواردی به دلایل مختلف اصلا نسبت به آن سکوت کرده است (18 تیر) و جالب اینکه این سکوت توسط جنبش به خوبی درک شده و مورد اعتراض قرار نگرفته است، انگار همه چیز در این جنبش عمیقا دمکراتیک داوطلبانه است. موسوی و هسته ی گرداگرد او در اظهار نظرهای گوناگون نشان داده اند، با برخوردهای از بالا به پائین با جنبش فاصله معنا داری دارند. آن ها از جنبش می آموزند و خود را تا کنون به راستی شایسته ی راهبری معنوی جنبش نگه داشته اند. بدین معناست که جنبش تا کنون خود را با نظرات و محدودیت های آنان به درستی و دقت افسانه ای هماهنگ کرده و آنان را بعنوان مرجعی معتبر در مرکز جنبش حفظ و نگه داری کرده است. بسیاری تصور کرده اند که عدم وجود حزب و تشکلی خاص باعث این ویژگی شده و افرادی به آقای موسوی توصیه کرده اند برای پیشبرد راهبری اش بر جنبش، حزب تشکیل دهد. کسی نمی تواند منکر ارزش بکارگیری شیوه های سنتی مبارزه در کنار چنین جنبش قدرتمند مدرنی شود، بویژه که گسترش این جنبش به اعماق اجتماع می تواند با محدودیت های جدی مواجه باشد، اما به گمان من اگر ساختار جنبش و توانایی های عملی آن بررسی شود(در ادامه این مقاله مورد بررسی قرار خواهد گرفت)، درک ما نسبت به کارایی چنین حزبی – تازه اگر امکان تشکل پیدا کند – دچار تحول خواهد شد.
به نکته دیگری نیز باید اشاره کرد. در این جنبش هیچ چیز قابل دیکته کردن نیست. هر کاربر چیزی را که درست و منطقی تشخیص داد، بازتاب می دهد و تکثیر می کند و همه چیز قبل از اقدام باید توسط اعضا و سلول ها درونی و مال خود شده باشد. به همین دلیل اساسا چنین جنبش مردمی و اصیلی نمی تواند ریشه در دخالت های هیچ نیروی داخلی یا بویژه "خارجی" داشته یا به عبارتی مخملی باشد و چنین اتهامی تنها نشان دهنده بلاهت یا سوء نیت بازگو کنندگان آن است.
جنبش سبز روئین تن است
در رویارویی با کودتاگرانی که هر لحظه آماده بوده و هستند با کشتارهای خونین مشابه با دهمه های گذشته، هرگونه ساختار مبارزاتی را در هم بشکنند و از رهبران و کادرهای مبارز حزبی و سازمانی تحت شکنجه های قرون وسطایی افراد در هم شکسته ای فراهم آورند که بی اراده، نمایش های از پیش آماده شده ای را در شوهای تلویزیونی به اجرا بگذارند، تشکلی نیاز بود که در برابر چنین سرکوب هایی آسیب ناپذیر باشد. جنبش سبز در واقع به این معجزه امکان وجود بخشید و این تشکلی ست رویین تن. یعنی همان اسم اعظمی که هیولاهای شیطانی را از تحرک باز می دارد. شکل سیال، زنده، و غیر متمرکز ده ها هزار هسته ی مبارزه در این جنبش باعث شده، دستگیری ها و بازجویی ها برای درهم شکستن جنبش بی نتیجه باقی بماند. اگر دستگیری چندین نفر از کادرهای اصلی برخی احزاب آن ها را از هر نوع کارایی انداخته، دستگیری هزاران نفر از فعالان جنبش سبز کوچکترین تردیدی در برابر آن ایجاد نکرده و نمی کند. عنصر انگیزه و آگاهی در این جنبش متمرکز نیست که بتوان بدان حمله کرد. هر هسته و سلول این جنبش، ژنتیک کاملی از توانایی باززایی جنبش را در خود دارد و می تواند به تکثیر سلول های دیگر در جایگزینی سلول های صدمه دیده کمک کند. همین آسیب ناپذیری ست که شجاعت حیرت انگیزی را در بدنه ی جنبش دامن زده است.
شعور فراگیر
جنبش سبز شعور و خرد ده ها هزار تن از برجسته ترین مبارزان عمدتا جوان و بویژه زنان تاریخ ساز کشور، فرهیختگان، و آگاهان جتماعی ما را در شبکه ای فراگیر، همگانی، زنده، مدرن، دمکراتیک، و خلاق به هم پیوند ارگانیک داده و ظهور معرفتی سیاسی اجتماعی را باعث شده که سابقه تاریخی در کشور ما و شاید بخش بزرگی از جهان ندارد. از این مغز فراگیر اجتماعی ست که ابتکارهای گوناگون مانند شرکت در نماز جمعه و اشغال جایگاه ایدئولژیک حکومتی بیرون می تراود و با یک سازماندهی سراسری در درون جنبش تجربه ای رقم می خورد که نوابغ جنون و جنایت دستگاه سرکوب را مستاصل می کند. خلاقیت جمعی و تفکر فراگیراجتماعی بوجود آمده در شبکه ی جنبش سبز ابر انسانی را آفریده که همه بازی های سیاسی رژیم را از پیش می خواند و خلاقانه برای آن راهکاری می یابد. و دور نیست که آن ها را به تسلیم در برابر خواست های منطقی و به دقت تنظیم شده اش وادارد.
جنبش سبز و احزاب و سازمان ها
احزاب و سازمان های اصلاح طلب و یا اپوزیسیون باید با شناخت و بر چنین پایه و اساسی به تعامل با جنبش سبز بپردازند. رابطه جنبش با این احزاب و سازمان ها نیز در شکل امروزیش یک طرفه یا تک ارتباطی نیست. امروز منابع اطلاعاتی اطاق های فکری موجود در احزاب و سازمان های مختلف به شدت به تولیدات جنبش سبز در فضای مجازی وابسته شده است. از سوی دیگر بسیاری از هواداران و علاقمندان سازمان ها و احزاب سیاسی خود بعنوان یک عضو یا بادیگر نزدیکان فکریشان بعنوان یک هسته در جنبش سبز حضور می یابند و با آن وارد تعامل می شوند. تولیدات فکری منتشره توسط این احزاب و سازمان ها در نشریات، سایت ها و وبلاگ ها منابع تاثیر گذاری بر جنبش اند و سازماندهی برخی اقدامات بویژه در خارج کشور مستقیما تحت تاثیر تشکل های سنتی صورت گرفته است.
باید متوجه بود که ماهیت به غایت دمکراتیک این جنبش خود تاثیرات بسیار جدی بر جایگزینی فضای دیالوگ به جای برخی تک گویی های انحصارگرایانه گذاشته است. کار بدانجا کشیده که برخی اشراف سیاسی اسم و رسم دار دیکتاتور منش که تصور می کردند آینده سیاسی کشور صرفا زیر قلم و نگاه آنان شکل خواهد گرفت، با موضعگیری های به کلی پرت از مرحله، در یک چرخش به دور ریخته شوند. این تحولات باعث شد، چهره های سیاسی مجاز در کشور که تعزیه گردان بسیاری از امور دیده می شدند، خاموش و در عوض وزن سیاسی احزاب و سازمان های چپ به کلی دگرگون شده و ارتقاء یابد.
به نظر می رسد در صورت تداوم جنبش، این شکل از دمکراسی به شکل درون حزبی به همه سازمان ها و احزاب تحمیل شود و پافشاری بر سازماندهی های هرمی و از بالا به پائین به تدریج کم رنگ شود.
همچنین باید توجه داشت که موفقیت احزاب و سازمان های دمکراتیک موجود بستگی جدی به تعامل صحیح و کارا با جنبش و بسط آن به اعماق جامعه خواهد داشت.
چپ و جنبش سبز
بخش بزرگی از چپ ها با شرکت بسیار فعال در کارزار انتخابات درک رشد یافته ی خود از جنبش مردمی موجود و تعهد و وفاداری عمیق شان به دمکراسی را به نمایش گذاشتند و راه را بر نیروهای ارتجاعی برای در تقابل قرار دادن آزادی و عدالت بستند و با نشان دان پیروزی مشی سیاسی اشان، چنان در تار و پود جنبش مردمی تنیده شدند که امروز بخش جدایی ناپذیر آنند.این حضور بویژه در ستادهای انتخاباتی و نیز فضای واقعی جنبش اعتراضی بسیار بیش از شکل دهی فضای مجازی نقش آفرین بوده است.
واقعیت آن است که هنوز سنت ها بر چپ ما سنگینی زیادی دارد و شناخت و حضور در فضای مجازی امر تازه ای برای خیلی از آنان است که با تردیدهایی دنبال می شود. اما گام های بزرگ برداشته شده توسط برخی احزاب و سازمان ها بویژه حزب توده ایران و سازمان فدائیان اکثریت در این زمینه بسیار امیدبخش است.
بخش نه چندان کوچکی از چپ ها نیز هنوز بهت زده اند و جنبش دمکراسی خواهی ظاهرا نا ساز با ساز و کار آشنا در یک تحلیل به اصطلاح طبقاتی، افکارشان را سخت به هم ریخته. آن ها با تکیه به عواطف مردمی شان در همه ی اعتراضات شرکت می کنند، اما هنوز گیج و منگ هستند و با تکرار مشتی کلیشه توان تاثیر گذاری حتی بر فرزندان و نزدیکان خود را علیرغم سال ها تجربه مبارزه و زندان و ... ندارند. (خفقان ده ها ساله موجود بسیاری را از دسترسی و مطالعه منابع محدود برای شناخت جنبش های معاصر بازداشته است که جا دارد با گسترش کار در این زمینه در پی تحولات اخیر جبران شود).
جنبش سبز برخلاف تبلیغات سرداران سرکوب به هیچوجه به بالایی ها تعلق ندارد. این جنبش پایه در بخش مهمی از نیروهای پیشرو و تخصصی کار داشته و به همین دلیل، ظرفیت اش به خواست های امروزین مطرح در آن خلاصه نمی شود. عناصر بسیار جدی عدالت طلبی بویژه در زمینه حقوق نیروی کار در فضای فکری موجوداین جنبش موج می زند که در آینده نزدیک و آغاز موج اعتراضات و اعتصابات معیشتی، بر اثر از هم گسیختگی مدیریت اقتصادی ناکارآمد دولت احمدی نژاد، ظرفیت پشتیبانی خود از آن را به برجسته ترین وجه نشان خواهد داد.
جنبش سبز ایران این ظرفیت را دارد که بعنوان جنبش جنبش ها مجموعه دیگر جنبش های اجتماعی نظیر زنان، صلح، دمکراسی خواهی، و عدالت طلبی را گرد خود بپروراند و تقویت نماید. از این پس، هیچ جنبش اجتماعی ای وجود ندارد که به جنبش سبز پیوند نیابد و از آن تاثیر نپذیرد.
طرح این مباحث در جنبش و زمینه سازی برای آشنایی با آن از جمله وظایف بسیار مهمی ست که اتفاقا در دستور کار چپ ها قرار دارد. تحلیل رابطه جنبش دمکراسی خواهی و جنبش زنان و نور افکندن بر مردمی کردن هر چه بیشتر جنبش زنان توسط جنبش سبز در مقالات نشان می دهد که موضوع از طرف پیشرو ترین احزاب چپ کاملا شناخته شده است.
در جنبش سبز همه منتظر ورود و پیوستن گردان های مختلف کارگران بویژه کارگران صنعتی اند که با اعتصابشان کمر ارتجاع را بشکنند. این مهم اتفاق خواهد افتاد و چپ ها نقش تاریخی خود برای سازماندهی این مهم به نمایش خواهند گذاشت. ماهیتی که در درون جنبش سبز شکل گرفته و می گیرد، اوج آرزوی چپ ها برای جنبش مردمی ست. تنها باید مرحله به مرحله و گام به گام با جنبش پیشرفت، از آن آموخت، بر آن تاثیر گذاشت و به جمعبندی تجربه هایش آگاهانه کمک نمود و راه را تا انتها ادامه داد.
چپ های اصیل و ترقی خواه به آینده بسیار خوش بین اند و این تصور را دارند که با پیشرو بودن در این راه برای دیگر گردان های مبارز در سراسر جهان طلیعه دار دورانی تازه می شوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر