۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

بحران اقتصادی آمریکا و خطر جنگ

بحران اقتصادی آمریکا و خطر جنگ
احمد سپیداری

بحران اقتصادی آمریکا ریشه در سرمایه های مالی جهانی شده ای دارد که بحران های ادواری سرمایه داری را تا یک بحران ساختاری عمیق که می رود تا هر لحظه دومینو وار شرکت های حاکم شده بر سرنوشت مردم را فرو بریزد، وسعت داده اند. و این اقتصادی ست قمارخانه ای که سه برابر تولید ناخالص داخلی جهان پول و شبه پول و اعتبار برای خود سر هم کرده است. و چنان بیمار است که داروهای آرام بخش آن در بسته های 1000 میلیارد دلاری "نجات" نسخه پیچی می شود.
کشف بحران های ادواری و عدم ثبات نظام سرمایه داری دیگر بحثی مورد چالش نیست و ساخته و پرداخته ی کمونیست ها قلمداد نمی شود. ادواری بودن بحران سرمایه داری که مارکس آن را داهیانه به اثبات رساند، مدت هاست مورد پذیرش نظریه پردازان سرمایه داری قرار گرفته است. خوشبینان آن ها مدعی بوده اند چنین بحران هایی مفید اند و باعث می شوند شرکت های ناکارآمد و کم بازده جای خود را به رقیبان قدرتمند تر و کارا تری در بازار بدهند و با رونقی دوباره در اقتصاد، به کیفیت خدمات افزوده شود.
نظام سرمایه داری برای مواجهه با بحران های ادواریش راه و روش های گوناگونی را برگزیده و هر بار به کمک این روش ها خود را از مهلکه آن ها بیرون کشیده است. یکی از این روش ها که در دهه ی قبل بیش از پیش شاهد آن بوده ایم، براه انداختن جنگ و تزریق دلار در صنایع نظامی، و به طبع آن، کل اقتصاد بوده است.
تجاوزهای نظامی خونین با صربستان آغاز شد، به افغانستان رسید و به عراق ختم شد. (جنگ قفقاز اهداف دیگری داشت و نمی توانست به در گیری مستقیم آمریکا بینجامد.) جنگ تنها در کشور همسایه ی ما عراق که هنوز هم ادامه دارد، گردشی معادل 1200 میلیارد دلار در اقتصاد سرمایه داری جهانی و بویژه آمریکا تزریق کرد و بحران آغاز شده را برای مدتی آرام نمود، بدون آنکه دوران رونق قابل ذکری را هم به دنبال داشته باشد.
بلافاصله پس از تجاوز به عراق طرح حمله به کشور ما که از قبل زمزمه ی آن بود، در دستور کار سلاطین جهانی قرار گرفت و صحبت از گردشی سه هزار میلیارد دلاری در این جنگ به رسانه ها کشیده شد. دارو دسته ی بوش- چنی برای هیچ پروژه ای در طول عمر خود به اندازه پروژه ی جنگ با کشور ما وقت نگذاشته اند. تنها اگر درحجم پروازهای کاندولیزا رایس، مدیر بازرگانی و سفارشات خارجی این پروژه، به اقصا نقاط جهان، برای مذاکره و خرید خدمت دیگر نقش آفرینان این طرح مرگبار دقت کنیم، جدیت آن را در می یابیم.
این طرح بارها به مرحله اجرا نزدیک شد و شمارش معکوس آن با پخش مارش تیزرهای تبلیغاتی جنگی در رسانه های آمریکا کلید خورد، اما با مانع بزرگ افکار عمومی مردم آمریکا و جهان مواجه شد و مجبور به توقف گردید. این مانع بزرگ در برابر جنگ، در اثر تجربه مستقیم مردم از نتایج و پیامدهای جنگ در عراق و افغانستان و مبارزه ی دلیرانه جنبش صلح جهانی حاصل آمده بود. مبارزه ی دلیرانه ای که دیکتاتوری مطلقه ی شرکت های رسانه ای را ناباورانه دور زد و با بهره گیری از شیوه های نوین رسانه ای به قلب ها راه یافت، در دل مردم نشست و راه را بر اثر گذاری تبلیغات و جنگ روانی جنگ سالاران جهانی که از بسیاری نارسایی ها و تحریکات بهره می جستند، بست.
به نظر می رسد آنچه امروز شاهد آنیم، تعمیق بحران در داخل ساختار اقتصادی سرمایه داری جهانی شده، و بویژه آمریکاست که پرچمداری پیشبرد یک جهانی سازی ضد بشری را در طی دو سه دهه اخیر در دست داشته است. و این رویدادی ست که می تواند پیامد های بسیار مهم و تعیین کننده ای در سطح جهان داشته باشد.
اگرچه سیر رویدادهایی که به کاندیداتوری باراک اوباما در آمریکا انجامیده، حکایت از تضعیف بیش از پیش نظامی گرایان دارد، اما نباید و نمی توان خطر جنگ را بر طرف شده دانست و نادیده گرفت و از تحرک باز ایستاد. بحران "کودکان ناهمگونی می زاید". هنوز خط جنگ و خط صلح در تکاپویی تنگ از کلاف سر در گم حوادث سرنوشت ما را می بافند.
اما، تجربه نشان می دهد شعار بزرگ مبارزان جنبش صلح جهانی در اینکه "امروز بزرگ ترین مبارزه ی ضد امپریالیستی مبارزه در راه صلح است" دقت و آینده نگری بسیاری داشته است. اگر راه بر فرافکنی بحران بسته شود و مبارزات صلح همچنان و قدرتمندانه راه را بر شروع جنگی دیگر ببندد، تحولات بزرگی را می توان انتظار کشید.
تحولاتی امید بخش که می تواند کل بشریت و از جمله ما را حد اقل از شر نظامی گرایان در امان دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر