کمی تا قسمتی ابری - منطق فازی و انتخابات
تحلیلی پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی -3
احمد سپیداری
1386/12/23
معمولا وقتی اخبار سیاسی و اقتصادی به پایان رسید و حب و بغض هایمان نسبت به تیم ها و قهرمانان ورزشی مختلف به روز شد، با اخبار هواشناسی رادیو یا تلویزیون روبرو می شویم و این جمله ی معروف که هوای فردای مثلا فلان استان "کمی تا قسمتی ابری" ست.
بسیاری از ما این نوع گزاره ها را اساسا فاقد ارزش اطلاعاتی می شناسیم و متاسفانه عادت کرده ایم همه چیز را قطعی و صد در صدی بخواهیم. به همین دلیل هر نوع گزاره "فازی" و مبهم را فاقد ارزش اطلاعاتی قلمداد می کنیم و منتظر یا این یا آنی می شویم که تکلیف مان را روشن کند، حتی اگر پیش بینی در مورد هوای جو باشد که قطعیت در مورد آن تقریبا غیر ممکن است.
برخی از ما - البته شاید درصد محدود تری از افراد جامعه - با درک های آماری و احتمالات نیز آشناییم، و در برخی زمینه هانیزآن را بکار می بریم، اما پبش رفت هرچه بیشتر با درک پدیده های مبهم و فازی که اساسا ذاتی روش اندیشه و عمل انسانی ما بوده است، فاصله پیدا کرده و علم را با مطلق انگاری اشتباه گرفته ایم.
گزاره هایی نظیر: کمی تا قسمتی ابری/ هم باد ترافیک حرکت کردن/ ازدحام برای شرکت در یک مراسم/ کوتاه قد/ بزرگ تر/ تقریبا غیر ممکن/ و ... گزاره هایی فازی اند که نمی توان برای آن ها اندازه ی دقیقی را معین کرد، اگرچه واقعیت و شرایط معینی را در ارتباط با وضعیت مخاطب مشخص می کنند.
ما از اینکه هوا "کمی تا قسمتی ابری" باشد، به خوبی این نتیجه را می گیریم که مثلا کاپشنی همراه خود برداریم یا فلان لباس ها را نپوشیم. و بی آنکه نیازی به دانستن سرعت ده ها اتومبیل هم جهت با خود داشته باشیم، هم باد ترافیک حرکت می کنیم. ویا از ازدحام جمعیت در جلوی یک فرهنگسرا و این که در این دوره ی وانفسا هنوز کسانی یافت می شوند که برای شرکت در یک مراسم مورد علاقه وقت بگذارند، بدون اینکه تعداد افراد را در ذهن بشماریم، احساس شادی می کنیم. به عبارت دیگر ما نتیجه گیری های فازی و مطلقی را که از تجزیه و تحلیل های ورودی های فازی و مطلق خود بدست می آوریم، به راحتی به عمل و تصمیم و برداشت تبدیل می کنیم و برای عمل و تصمیم مان نیاز حتمی به قطعی بودن چیزی نداریم.
درک فازی بودن بسیاری از پدیده ها به قضاوت درست تر ما کمک می کند. برای مثال تصور کنید از شما خواسته شده باشد مسیر پرواز یک پروانه – و نه انقلاب - را پیش بینی کنید. روشن است که اگر مثلا بخواهیم مسیری دقیق را ترسیم کنیم، این کار تقریباغیر ممکن است، اما اگر از دقت مورد تصور کم کنیم، و مسیری فازی – برای مثال یک تونل مبهم فضایی – را در نظر بگیریم که پروانه در آن پروانه وار پرواز می کند، این کار قابل انجام تر می شود. اگر برای لحظه ای چشمانمان را ببندیم و در عالم خیال پرواز پروانه ای را تجسم کنیم، ذهن ما بدون هیچ مشکلی مسیری فازی را در نظر می گیرد و پروانه ی خیالی ما را در آن به پرواز در میاورد، و با حجم عظیم پردازش غیر قابل تصوری هم روبرو نمی شود که سر درد بگیریم – چرا که ذهن انسان به سهولت توانایی تشخیص و پردازش دروندادهای فازی و جمع بندی و ایجاد برون دادهای قطعی یا فازی را بسته به شرایط دارد.
شکی نیست که طی یک دو دهه ی گذشته، منطق فازی به یک علم جهان شمول تبدیل شده و بسیاری از علوم تجربی و مهندسی بهره ی فراوانی از آن برده اند. بعلاوه، کاربرد منطق فازی در دیگر علوم و از جمله علوم اجتماعی نیز مبنای تحقیقات گسترده ای قرار گرفته که می تواند درک ما را از پدیده های اجتماعی بازهم انسانی تر کند.
* * *
با این مقدمه به بحث مورد نظر وارد شویم و انتخاباتی را در نظر می گیریم که با آن روبرو هستیم. همه می دانیم که نیروهای مختلف سیاسی - اجتماعی ما نسبت به این انتخابات مواضع متفاوتی گرفته اند. عده ی وسیع تری به تحریم انتخابات رای داده اند و جریان های بسیار معدودی به شرکت و رقابت در آن. آن ها که تحریم کرده اند نیز برخی به وجود یک رقابت بسیار محدود - اما بی نتیجه از نظرآن ها - در این انتخابات باورداشته اند، و برخی اساسا همه چیز را یک نمایش مضحک دیده اند. گروهی به تدریج و طی چند مرحله شرکت در انتخابات ، با تجزیه و تحلیل ها و نقد فرایند پیشرفت امور به تحریم رسیده اند، و گروهی از همان شروع فرایند کار آن را به تحریم کشیده اند، روشنفکرانی هم مدعی شده اند اساسا دهه هاست ما چیزی به نام انتخابات نداریم و یا دیگر سایت ها را به خاطر مطرح کردن چیزی به نام انتخابات محکوم کرده اند.
در طیف شرکت کنندگان نیز وضع به همین منوال است. برخی این انتخابات را برجسته ترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی قلمداد کرده اند، برخی فرقی بین این انتخابات و دیگر انتخابات نمی بینند، عده ای این انتخابات را غیر رقابتی می دانند ولی متصور چیز دیگری هم در کشوری مثل کشورما نیستند، و گروهی نیز رسما مخالفت خود را با نحوه ی برگزاری این انتخابات اعلام و در عین حال در آن شرکت می کنند.
به عبارت دیگر، در هر دو گروه تحریم کنندگان و شرکت کنندگان در انتخابات ، با تنوع ها، پیچیدگی ها و قضاوت هایی روبروئیم که نسبت های مختلفی از فازی بودن را در خود دارند. برخی بنیادگراترها در هر دو سو، طرف مقابل را خائن خطاب می کنند و اساسا چیزی جز جبهه ی حق و باطل – طبعا خودشان حق و دیگران باطل - قائل نیستند. ( آنقدر در مصرف واژه ی "خائن" اسراف صورت گرفته که معنای آن به "مخالف" در حال تغییر است).
این یک واقعیت است که هر نوع تجزیه و تحلیل روند انتخابات سرانجام باید به تصمیمی روشن بینجامد و یک فرد در نهایت نمی تواند بروندادی فازی را بکار بگیرد. برگ رایی وجود دارد که ما یا می گیریم یا نمی گیریم، یا پر می کنیم یا پر نمی کنیم و یا این یا آن اسامی را در آن می نویسیم. با این وجود از آنجا که دعوت به تحریم یا شرکت در وسعتی به اندازه ی تمام کشور با تنوع افراد شرکت کننده در آن و شهرها و شهرستان های مختلف صورت می گیرد، ما با طیفی از شرکت کنندگانی مواجهیم که دلایل گوناگون، احساس نیاز متفاوت و در نهایت سطح توقعات مختلفی دارند و به همین دلیل تحریم یا دعوت به شرکت می تواند شکلی فازی تر داشته باشد.
برای مثال برخی از جوانان یا دیگر افراد احساس می کنند که باید برای ورود به دانشگاه یا یافتن کار یا حفظ شغل قراردادی موجودشان ، شناسنامه هاشان ممهور به مهر این انتخابات باشد. در چنین شرایطی قطعا تحریم از جانب هر جریان سیاسی که باشد برای آن ها کاربرد نخواهد داشت. برای برخی از مردم در شهرستان های کوچک تر در اقصا نقاط ایران، جدا از چگونگی عملکرد کلی حاکمان، داشتن یک نماینده ی مورد نظر در مجلس به خودی خود نقش مهمی دارد. (حجم خواست های منطقه ای و بومی به شدت در حال اقزایش بوده است.) برخی دیگر معتقدند وقتی تغییری کلی نمی تواند در دستور کار باشد، باید به تغییرات و مقاومت های کوچک تر و محدود تر دلگرم بود و برای آن کوشید. این مثال ها و مثال های مشابه دیگر حکم می کند که بخشی از جامعه ی ما علیرغم مخالفت و انتقاد به سیاست های حاکم در انتخابات شرکت کند . این امر در عین حال چیزی جدا از بازتاب پیچیده ی مبارزات طبقاتی در جامعه نیست و نمی تواند باشد.
مسائل پیچیده راه حل های ساده ندارند. راه حل ساده برای مسائل پیچیده، اگر هم غلط و نا مناسب نباشد، قطعا محدود شدن تاثیرگذاری را باعث می شود. برای مثال راه حلی که برای یک جریان سیاسی درست است، می تواند برای یک جریان سیاسی دیگر و در موقعیتی دیگر به همان اندازه درست نباشد...
من بدان باور دارم که اعلام شرکت یا تحریم انتخابات در نهایت، کار احزاب و نیروهای سیاسی ست و آن ها هم کار خود را می دانند و پیش می برند، و با اعلام برائت از انتخابات توسط روشنفکران و یا سایت های روشنفکری موافق نبوده ام، اما تصور می کنم در هر دو سوی طیف هنوز به راه حل پیچیده تر نیازمند باشیم. شاید بهتر باشد یاد بگیریم احکام چند جانبه و مبهم تر در اینگونه بیانیه های سیاسی می تواند رشد یافته و تاثیرگذارتر از یا ... یا ... های خیلی صریح و قاطع باشد.
کسی می پرسید: به نظر تو در انتخابات باید به چه کسی رای بدهیم
و دوستی در پاسخ می گفت: من رای نمی دهم چون نماینده ای را نماینده ی خودم نمی دانم، اما اگر تصمیم داشتی در رای گیری شرکت کنی بهتر است به فلان لیست رای بدهی. من این گزاره را بسیار فازی دیدم و فکر کردم بسیار کاربردی تر است.
من فکر می کنم اگر "مشارکتی" ها بتوانند تا آنجا که ممکن است بی پشتوانه بودن آرای راست ها و راست های افراطی را نشان بدهند و با حضور خود حجم تقلبات و دخالت های غیر قانونی و فرا قانونی حاکمان در مسیر انتخاب مردم را افشا کنند - تا کنون با موفقیت کرده اند – کار مهمی انجام داده اند. از طرف دیگر افت شدید ارای مردم بعنوان اعتراض به غیر دمکراتیک بودن این انتخابات نیز همه را به جز ائتلاف اصولگرایان خوشحال خواهد کرد، البته آن ها از شکست شبه مهندسی انتخاباتشان باید هم دلگیر شوند. آیا برای در نظر گرفتن چنین دوگانگی هایی می توان یک بیانیه تحریم تلفیقی تر و فازی تر را متصور بود؟ آیا برای چنین الگوهای ذهنی می تواند راهکارهای عملی وجودداشته باشد؟ من در بیانیه های برخی از احزاب نشانه های بسیار جدی و امید بخشی در این زمینه دیدم که متاسفانه از دید مطلق اندیشان بی موضعی قلمداد شده است. شاید آینده از آن چنین راهکارهایی در زمینه های سیاسی باشد ...
تحلیلی پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی -3
احمد سپیداری
1386/12/23
معمولا وقتی اخبار سیاسی و اقتصادی به پایان رسید و حب و بغض هایمان نسبت به تیم ها و قهرمانان ورزشی مختلف به روز شد، با اخبار هواشناسی رادیو یا تلویزیون روبرو می شویم و این جمله ی معروف که هوای فردای مثلا فلان استان "کمی تا قسمتی ابری" ست.
بسیاری از ما این نوع گزاره ها را اساسا فاقد ارزش اطلاعاتی می شناسیم و متاسفانه عادت کرده ایم همه چیز را قطعی و صد در صدی بخواهیم. به همین دلیل هر نوع گزاره "فازی" و مبهم را فاقد ارزش اطلاعاتی قلمداد می کنیم و منتظر یا این یا آنی می شویم که تکلیف مان را روشن کند، حتی اگر پیش بینی در مورد هوای جو باشد که قطعیت در مورد آن تقریبا غیر ممکن است.
برخی از ما - البته شاید درصد محدود تری از افراد جامعه - با درک های آماری و احتمالات نیز آشناییم، و در برخی زمینه هانیزآن را بکار می بریم، اما پبش رفت هرچه بیشتر با درک پدیده های مبهم و فازی که اساسا ذاتی روش اندیشه و عمل انسانی ما بوده است، فاصله پیدا کرده و علم را با مطلق انگاری اشتباه گرفته ایم.
گزاره هایی نظیر: کمی تا قسمتی ابری/ هم باد ترافیک حرکت کردن/ ازدحام برای شرکت در یک مراسم/ کوتاه قد/ بزرگ تر/ تقریبا غیر ممکن/ و ... گزاره هایی فازی اند که نمی توان برای آن ها اندازه ی دقیقی را معین کرد، اگرچه واقعیت و شرایط معینی را در ارتباط با وضعیت مخاطب مشخص می کنند.
ما از اینکه هوا "کمی تا قسمتی ابری" باشد، به خوبی این نتیجه را می گیریم که مثلا کاپشنی همراه خود برداریم یا فلان لباس ها را نپوشیم. و بی آنکه نیازی به دانستن سرعت ده ها اتومبیل هم جهت با خود داشته باشیم، هم باد ترافیک حرکت می کنیم. ویا از ازدحام جمعیت در جلوی یک فرهنگسرا و این که در این دوره ی وانفسا هنوز کسانی یافت می شوند که برای شرکت در یک مراسم مورد علاقه وقت بگذارند، بدون اینکه تعداد افراد را در ذهن بشماریم، احساس شادی می کنیم. به عبارت دیگر ما نتیجه گیری های فازی و مطلقی را که از تجزیه و تحلیل های ورودی های فازی و مطلق خود بدست می آوریم، به راحتی به عمل و تصمیم و برداشت تبدیل می کنیم و برای عمل و تصمیم مان نیاز حتمی به قطعی بودن چیزی نداریم.
درک فازی بودن بسیاری از پدیده ها به قضاوت درست تر ما کمک می کند. برای مثال تصور کنید از شما خواسته شده باشد مسیر پرواز یک پروانه – و نه انقلاب - را پیش بینی کنید. روشن است که اگر مثلا بخواهیم مسیری دقیق را ترسیم کنیم، این کار تقریباغیر ممکن است، اما اگر از دقت مورد تصور کم کنیم، و مسیری فازی – برای مثال یک تونل مبهم فضایی – را در نظر بگیریم که پروانه در آن پروانه وار پرواز می کند، این کار قابل انجام تر می شود. اگر برای لحظه ای چشمانمان را ببندیم و در عالم خیال پرواز پروانه ای را تجسم کنیم، ذهن ما بدون هیچ مشکلی مسیری فازی را در نظر می گیرد و پروانه ی خیالی ما را در آن به پرواز در میاورد، و با حجم عظیم پردازش غیر قابل تصوری هم روبرو نمی شود که سر درد بگیریم – چرا که ذهن انسان به سهولت توانایی تشخیص و پردازش دروندادهای فازی و جمع بندی و ایجاد برون دادهای قطعی یا فازی را بسته به شرایط دارد.
شکی نیست که طی یک دو دهه ی گذشته، منطق فازی به یک علم جهان شمول تبدیل شده و بسیاری از علوم تجربی و مهندسی بهره ی فراوانی از آن برده اند. بعلاوه، کاربرد منطق فازی در دیگر علوم و از جمله علوم اجتماعی نیز مبنای تحقیقات گسترده ای قرار گرفته که می تواند درک ما را از پدیده های اجتماعی بازهم انسانی تر کند.
* * *
با این مقدمه به بحث مورد نظر وارد شویم و انتخاباتی را در نظر می گیریم که با آن روبرو هستیم. همه می دانیم که نیروهای مختلف سیاسی - اجتماعی ما نسبت به این انتخابات مواضع متفاوتی گرفته اند. عده ی وسیع تری به تحریم انتخابات رای داده اند و جریان های بسیار معدودی به شرکت و رقابت در آن. آن ها که تحریم کرده اند نیز برخی به وجود یک رقابت بسیار محدود - اما بی نتیجه از نظرآن ها - در این انتخابات باورداشته اند، و برخی اساسا همه چیز را یک نمایش مضحک دیده اند. گروهی به تدریج و طی چند مرحله شرکت در انتخابات ، با تجزیه و تحلیل ها و نقد فرایند پیشرفت امور به تحریم رسیده اند، و گروهی از همان شروع فرایند کار آن را به تحریم کشیده اند، روشنفکرانی هم مدعی شده اند اساسا دهه هاست ما چیزی به نام انتخابات نداریم و یا دیگر سایت ها را به خاطر مطرح کردن چیزی به نام انتخابات محکوم کرده اند.
در طیف شرکت کنندگان نیز وضع به همین منوال است. برخی این انتخابات را برجسته ترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی قلمداد کرده اند، برخی فرقی بین این انتخابات و دیگر انتخابات نمی بینند، عده ای این انتخابات را غیر رقابتی می دانند ولی متصور چیز دیگری هم در کشوری مثل کشورما نیستند، و گروهی نیز رسما مخالفت خود را با نحوه ی برگزاری این انتخابات اعلام و در عین حال در آن شرکت می کنند.
به عبارت دیگر، در هر دو گروه تحریم کنندگان و شرکت کنندگان در انتخابات ، با تنوع ها، پیچیدگی ها و قضاوت هایی روبروئیم که نسبت های مختلفی از فازی بودن را در خود دارند. برخی بنیادگراترها در هر دو سو، طرف مقابل را خائن خطاب می کنند و اساسا چیزی جز جبهه ی حق و باطل – طبعا خودشان حق و دیگران باطل - قائل نیستند. ( آنقدر در مصرف واژه ی "خائن" اسراف صورت گرفته که معنای آن به "مخالف" در حال تغییر است).
این یک واقعیت است که هر نوع تجزیه و تحلیل روند انتخابات سرانجام باید به تصمیمی روشن بینجامد و یک فرد در نهایت نمی تواند بروندادی فازی را بکار بگیرد. برگ رایی وجود دارد که ما یا می گیریم یا نمی گیریم، یا پر می کنیم یا پر نمی کنیم و یا این یا آن اسامی را در آن می نویسیم. با این وجود از آنجا که دعوت به تحریم یا شرکت در وسعتی به اندازه ی تمام کشور با تنوع افراد شرکت کننده در آن و شهرها و شهرستان های مختلف صورت می گیرد، ما با طیفی از شرکت کنندگانی مواجهیم که دلایل گوناگون، احساس نیاز متفاوت و در نهایت سطح توقعات مختلفی دارند و به همین دلیل تحریم یا دعوت به شرکت می تواند شکلی فازی تر داشته باشد.
برای مثال برخی از جوانان یا دیگر افراد احساس می کنند که باید برای ورود به دانشگاه یا یافتن کار یا حفظ شغل قراردادی موجودشان ، شناسنامه هاشان ممهور به مهر این انتخابات باشد. در چنین شرایطی قطعا تحریم از جانب هر جریان سیاسی که باشد برای آن ها کاربرد نخواهد داشت. برای برخی از مردم در شهرستان های کوچک تر در اقصا نقاط ایران، جدا از چگونگی عملکرد کلی حاکمان، داشتن یک نماینده ی مورد نظر در مجلس به خودی خود نقش مهمی دارد. (حجم خواست های منطقه ای و بومی به شدت در حال اقزایش بوده است.) برخی دیگر معتقدند وقتی تغییری کلی نمی تواند در دستور کار باشد، باید به تغییرات و مقاومت های کوچک تر و محدود تر دلگرم بود و برای آن کوشید. این مثال ها و مثال های مشابه دیگر حکم می کند که بخشی از جامعه ی ما علیرغم مخالفت و انتقاد به سیاست های حاکم در انتخابات شرکت کند . این امر در عین حال چیزی جدا از بازتاب پیچیده ی مبارزات طبقاتی در جامعه نیست و نمی تواند باشد.
مسائل پیچیده راه حل های ساده ندارند. راه حل ساده برای مسائل پیچیده، اگر هم غلط و نا مناسب نباشد، قطعا محدود شدن تاثیرگذاری را باعث می شود. برای مثال راه حلی که برای یک جریان سیاسی درست است، می تواند برای یک جریان سیاسی دیگر و در موقعیتی دیگر به همان اندازه درست نباشد...
من بدان باور دارم که اعلام شرکت یا تحریم انتخابات در نهایت، کار احزاب و نیروهای سیاسی ست و آن ها هم کار خود را می دانند و پیش می برند، و با اعلام برائت از انتخابات توسط روشنفکران و یا سایت های روشنفکری موافق نبوده ام، اما تصور می کنم در هر دو سوی طیف هنوز به راه حل پیچیده تر نیازمند باشیم. شاید بهتر باشد یاد بگیریم احکام چند جانبه و مبهم تر در اینگونه بیانیه های سیاسی می تواند رشد یافته و تاثیرگذارتر از یا ... یا ... های خیلی صریح و قاطع باشد.
کسی می پرسید: به نظر تو در انتخابات باید به چه کسی رای بدهیم
و دوستی در پاسخ می گفت: من رای نمی دهم چون نماینده ای را نماینده ی خودم نمی دانم، اما اگر تصمیم داشتی در رای گیری شرکت کنی بهتر است به فلان لیست رای بدهی. من این گزاره را بسیار فازی دیدم و فکر کردم بسیار کاربردی تر است.
من فکر می کنم اگر "مشارکتی" ها بتوانند تا آنجا که ممکن است بی پشتوانه بودن آرای راست ها و راست های افراطی را نشان بدهند و با حضور خود حجم تقلبات و دخالت های غیر قانونی و فرا قانونی حاکمان در مسیر انتخاب مردم را افشا کنند - تا کنون با موفقیت کرده اند – کار مهمی انجام داده اند. از طرف دیگر افت شدید ارای مردم بعنوان اعتراض به غیر دمکراتیک بودن این انتخابات نیز همه را به جز ائتلاف اصولگرایان خوشحال خواهد کرد، البته آن ها از شکست شبه مهندسی انتخاباتشان باید هم دلگیر شوند. آیا برای در نظر گرفتن چنین دوگانگی هایی می توان یک بیانیه تحریم تلفیقی تر و فازی تر را متصور بود؟ آیا برای چنین الگوهای ذهنی می تواند راهکارهای عملی وجودداشته باشد؟ من در بیانیه های برخی از احزاب نشانه های بسیار جدی و امید بخشی در این زمینه دیدم که متاسفانه از دید مطلق اندیشان بی موضعی قلمداد شده است. شاید آینده از آن چنین راهکارهایی در زمینه های سیاسی باشد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر