برای جلوگیری از خطر جنگ و رودررویی جه باید کرد
نظری در باره ی مقاله ..... نوشته ی فلان.......
احمد سپیداری
مجتمع های نظامی صنعتی حاکم بر جهان مدت هاست پروژه ی جنگ علیه جمهوری اسلامی را به پیش می برند. آن ها که کاخ سفید آمریکا را همچون دفتر دوم شرکت های خود در دست دارند، به برکت جهانی سازی مناسبات اقتصادی، به صورت همزمان برخی از کشورهای بزرگ صنعتی را نیز زیر نفوذ و اقتدار خود دارند و در راستای برنامه های جنایتکارانه اشان بکار گرفته و می گیرند. شک نیست که امروز بزرگ ترین بازار فروش اسلحه آن ها حول رودررویی با جمهوری اسلامی گرم و هدف گیری شده است.
سیر این رودررویی نیز برکسی پوشیده نیست و کار به جایی کشیده شده که تحریم های مصوب شورای امنیت و نیز غیر مصوب، غیر قانونی و یکجانبه اعمال شده ی از طرف آمریکا با مشارکت و یا تن دادن بخش مهمی از کشورهای صنعتی دیگر، اقتصاد کشور را با نابسامانی های جدی روبرو کرده است. هم اکنون نیز فشار جنگ سالاران جهانی بر تصویب تحریم گسترده تر و خفه کننده ی سوم در شورای امنیت سازمان ملل متمرکز شده و معاملات پشت پرده ای برای جلب طرف های ذینفع در دستور کار است که قطعا باید جلو آن گرفته شود.
برای اینکه ارزیابی صحیحی از استراتژی ها و تاکتیک های بکارگرفته داشته باشیم، باید تحلیل درستی از دو جبهه جنگ و صلح، نیروهای شرکت کننده در آن و وزن و قدرت عمل آن ها و نیز تاثیر پذیری هاشان داشته باشیم.
لابی جنگ سالاران قطعا تنها لابی قدرتمند در میان سرمایه داری جهانی شده نیست. وعلاوه بر توده های مردم زحمتکش جهان که عمیقا با جنگ مخالف اند، و هستی شان در آن می سوزد و نابود می شود، بخش های دیگری نیز چه در میان سرمایه های محلی و منطقه ای و چه جهانی وجود دارند که بنا بر ماهیت منافع و عرصه های اقتصادی ترسیم شده شان، اگرچه تعرض به حیطه های قدرت استثماری خود را برنمی تابند، ولی با این حجم از چرخش سرمایه ی نظامی در عرصه ی بین المللی مخالف اند - اگرچه به شیوه ی خود - بعنوان نیرویی بازدارنده در مقابل آن عمل کرده و می کنند.
سرنوشت جنگ در جبهه رودررویی آمریکا و جمهوری اسلامی بطور قطع به سرنوشت مبارزه ی جبهه صلح و جبهه جنگ گره خورده و وابسته است و در اینجاست که نقش آفرینی و عملکرد دولت ها، جریانات سیاسی و نیروها اجتماعی مختلف بسته به اینکه به کدام جبهه کمک برساند معنی و مفهوم می یابد. به یک معنا، چنبش صلح از زحمتکش ترین و پیگیرترین لایه های اجتماعی در سطح جهان آغاز و در سمت دیگر خود خود به این نیروهای ناپیگیر ختم می شود.
در اینکه باید ریشه های جنگ را برای مردم توضیح داد. سیاست های تجاوزکارانه آمریکا و متحدانش را در این ماجرا افشا کرد و بر فریب و دروغپردازی های رسانه های در خدمت آنان مهر باطل کوبید، شکی نیست و امروز نیز بخش بزرگی از نیرهای صلح طلب و بویژه چپ به درستی، چه در داخل ایران و چه خارج کشور در سطوح مختلف به اینکار مشغول اند. اما این هنوز تمامی کار نیست.
مسلما یکی از بزرگ ترین نیروهایی که سیاست ها و عملکردش در این پرونده سازی دیوانه وار برای جنگ موثر است و برتوازن شکننده ی جبهه صلح و جنگ اثر تعیین کننده می گذارد، دولت جمهوری اسلامی ست. در شرایط فعلی، یک اقدام عملی این دولت می تواند هزاران برابر این یا آن گفته و اقدام صلح طلبان ایران بر روند امور اثر بگذارد. به خوبی دیدیم که حتی یک جمله رئیس جمهور در مورد لزوم محو اسرائیل از نقشه ی جغرافی جهان، به تشکیل شورای امنیت و صدور قطعنامه ای علیه جمهوری اسلامی منجر شد. کیست که نداند چنین قطعنامه هایی زمینه ساز اتفاق نظر اعضای شورای امنیت و صدور قطعنامه های تحریم بعدی بود.
اگر چنین است که هست، نیروها و تشکل های صلح باید نسبت به عملکرد دولت کشورشان موضع روشنی داشته باشند و از بیان صریح آن طفره نروند. اگر مدافع سیاست های اتخاذ شده هستیم و فکر می کنیم تحلیل های پایه ای آن درست است و استمرار آن امپریالیسم آمریکا را به عقب نشینی وا می دارد، چرا آن را با صدای بلند عنوان نمی کنیم. آیا تردید و مبهم گویی در این زمینه تضعیف "جبهه ی ضد امپریالیستی" نیست!؟
اگر مخالف این سیاست ها هستیم و یا بر آن ها نقد داریم، نیز مهم ترین کارمان آن است که آن ها را نقد کنیم. نقد هم نفی نیست. باید بگوئیم این سیاست ها بدین دلیل غلط است یا نارساست و راه صحیح نیز چنین و چنان است. اساسا بدون اینکه ما برای عمل درست آلترناتیوی داشته باشیم، غلط معنایی ندارد.
اخیرا پس از اعلام چند تشکل تازه برای صلح از مادران ...... و و پس از دعوت آقای ناصر زرافشان به اقدام برای ایجاد تشکلی برای صلح که فراخوان بسیار ارزنده ای را هم در همان آغاز کار با خود داشت، تشکل دیگری به نام ......... توسط بخشی از نیرهای روشنفکر، دمکرات و لیبرال تشکیل شد که برای مبارزان صلح که سال ها وجود تشکل هایی برای صلح در داخل کشور را انتظار می کشیدند، در کنار اعلام شکل گیری دیگر تشکل های یاد شده، خوشحال کننده و امید بخش بود( بگذریم که بسیاری از مدعیان "دفاع از هر اقدامی برای صلح"، حتی به خود زحمت اشاره به خبرشکل گیری این تشکل ها را هم در سایت هایشان نداده اند.) خانم شیرین عبادی فعال حقوق بشر و برنده جایزه ی صلح نوبل در اولین گردهمایی این تشکل سخنانی گفت که گویا به مذاق برخی خوش نیامده است. ایشان با شجاعت و به صراحت و روشنی عنوان داشتند که جمهوری اسلامی باید مصوبات شورای امنیت را بپذیرد و اجرا کند. این موضع تنها موضع ایشان نبوده است، چه اگر می توان با آن موافق نبود. حد اقل دو کشور چین و روسیه و بسیاری از نیروهای سیاسی دیگر نیز مواضع مشابهی را عنوان کرده اند که کسی جزء نیروهای متحد آمریکا به حسابشان نیاورده است. اخیر سایت ها خبر نامه فیدل کاسترو به میلوسویچ در آستانه حمله ی تجاوزکارانه ناتو به یوگسلاوی را انتشار دادند. وی در آن نامه به صراحت خواستار عقب نشینی و انعطاف رئیس جمهور یوگسلاوی برای جلوگیری از جنگ شده بود. فکر نکنم نیروهای منتقد شیرین عبادی فیدل کاسترو را هم سازشکار یا لیبرال یا متحد آمریکا بدانند. اینکه کسی با موضعگیری شیرین عبادی مخالف باشد، قطعا قابل درک است، ولی اینکه خودش به صراحت نگوید پس چه باید کرد، منطقی به نظر نمی رسد_ بویژه اگر با چاشنی برخی گزاره های پراکنده، مخالفت خود را یا برچسب زنی و غیره تزیین کند و از بیان صریح نظرات خود طفره رود.
به نظر اینجانب در شرایط فعلی چاره ای جز عقب نشینی در برخی مواضع و عملکردها برای جمهوری اسلامی باقی نمانده است، تازه باید فکر کرد که ممکن است دیر هم شده باشد. این عقب نشینی می تواند توقف کامل فعالیت ها در زمینه ی انرژی هسته ای و آغاز مذاکرات دوجانبه یا چند جانبه باشد یا توقف محدود و موقت، یا هر گونه اقدام دیگری که از درون مذاکرات بر بیاید، اما ادامه پافشاری بر مواضع قبلی قطعا مخرب است و به رودررویی، تحریم گسترده تر و جنگ منجر خواهد شد. اگر کسی نظرات دیگری دارد بهتر است ما شاهد پیشنهاد ها و استدلال هایش باشیم تا بتوانیم در باره ی آن به قضاوت بنشینیم.
نظری در باره ی مقاله ..... نوشته ی فلان.......
احمد سپیداری
مجتمع های نظامی صنعتی حاکم بر جهان مدت هاست پروژه ی جنگ علیه جمهوری اسلامی را به پیش می برند. آن ها که کاخ سفید آمریکا را همچون دفتر دوم شرکت های خود در دست دارند، به برکت جهانی سازی مناسبات اقتصادی، به صورت همزمان برخی از کشورهای بزرگ صنعتی را نیز زیر نفوذ و اقتدار خود دارند و در راستای برنامه های جنایتکارانه اشان بکار گرفته و می گیرند. شک نیست که امروز بزرگ ترین بازار فروش اسلحه آن ها حول رودررویی با جمهوری اسلامی گرم و هدف گیری شده است.
سیر این رودررویی نیز برکسی پوشیده نیست و کار به جایی کشیده شده که تحریم های مصوب شورای امنیت و نیز غیر مصوب، غیر قانونی و یکجانبه اعمال شده ی از طرف آمریکا با مشارکت و یا تن دادن بخش مهمی از کشورهای صنعتی دیگر، اقتصاد کشور را با نابسامانی های جدی روبرو کرده است. هم اکنون نیز فشار جنگ سالاران جهانی بر تصویب تحریم گسترده تر و خفه کننده ی سوم در شورای امنیت سازمان ملل متمرکز شده و معاملات پشت پرده ای برای جلب طرف های ذینفع در دستور کار است که قطعا باید جلو آن گرفته شود.
برای اینکه ارزیابی صحیحی از استراتژی ها و تاکتیک های بکارگرفته داشته باشیم، باید تحلیل درستی از دو جبهه جنگ و صلح، نیروهای شرکت کننده در آن و وزن و قدرت عمل آن ها و نیز تاثیر پذیری هاشان داشته باشیم.
لابی جنگ سالاران قطعا تنها لابی قدرتمند در میان سرمایه داری جهانی شده نیست. وعلاوه بر توده های مردم زحمتکش جهان که عمیقا با جنگ مخالف اند، و هستی شان در آن می سوزد و نابود می شود، بخش های دیگری نیز چه در میان سرمایه های محلی و منطقه ای و چه جهانی وجود دارند که بنا بر ماهیت منافع و عرصه های اقتصادی ترسیم شده شان، اگرچه تعرض به حیطه های قدرت استثماری خود را برنمی تابند، ولی با این حجم از چرخش سرمایه ی نظامی در عرصه ی بین المللی مخالف اند - اگرچه به شیوه ی خود - بعنوان نیرویی بازدارنده در مقابل آن عمل کرده و می کنند.
سرنوشت جنگ در جبهه رودررویی آمریکا و جمهوری اسلامی بطور قطع به سرنوشت مبارزه ی جبهه صلح و جبهه جنگ گره خورده و وابسته است و در اینجاست که نقش آفرینی و عملکرد دولت ها، جریانات سیاسی و نیروها اجتماعی مختلف بسته به اینکه به کدام جبهه کمک برساند معنی و مفهوم می یابد. به یک معنا، چنبش صلح از زحمتکش ترین و پیگیرترین لایه های اجتماعی در سطح جهان آغاز و در سمت دیگر خود خود به این نیروهای ناپیگیر ختم می شود.
در اینکه باید ریشه های جنگ را برای مردم توضیح داد. سیاست های تجاوزکارانه آمریکا و متحدانش را در این ماجرا افشا کرد و بر فریب و دروغپردازی های رسانه های در خدمت آنان مهر باطل کوبید، شکی نیست و امروز نیز بخش بزرگی از نیرهای صلح طلب و بویژه چپ به درستی، چه در داخل ایران و چه خارج کشور در سطوح مختلف به اینکار مشغول اند. اما این هنوز تمامی کار نیست.
مسلما یکی از بزرگ ترین نیروهایی که سیاست ها و عملکردش در این پرونده سازی دیوانه وار برای جنگ موثر است و برتوازن شکننده ی جبهه صلح و جنگ اثر تعیین کننده می گذارد، دولت جمهوری اسلامی ست. در شرایط فعلی، یک اقدام عملی این دولت می تواند هزاران برابر این یا آن گفته و اقدام صلح طلبان ایران بر روند امور اثر بگذارد. به خوبی دیدیم که حتی یک جمله رئیس جمهور در مورد لزوم محو اسرائیل از نقشه ی جغرافی جهان، به تشکیل شورای امنیت و صدور قطعنامه ای علیه جمهوری اسلامی منجر شد. کیست که نداند چنین قطعنامه هایی زمینه ساز اتفاق نظر اعضای شورای امنیت و صدور قطعنامه های تحریم بعدی بود.
اگر چنین است که هست، نیروها و تشکل های صلح باید نسبت به عملکرد دولت کشورشان موضع روشنی داشته باشند و از بیان صریح آن طفره نروند. اگر مدافع سیاست های اتخاذ شده هستیم و فکر می کنیم تحلیل های پایه ای آن درست است و استمرار آن امپریالیسم آمریکا را به عقب نشینی وا می دارد، چرا آن را با صدای بلند عنوان نمی کنیم. آیا تردید و مبهم گویی در این زمینه تضعیف "جبهه ی ضد امپریالیستی" نیست!؟
اگر مخالف این سیاست ها هستیم و یا بر آن ها نقد داریم، نیز مهم ترین کارمان آن است که آن ها را نقد کنیم. نقد هم نفی نیست. باید بگوئیم این سیاست ها بدین دلیل غلط است یا نارساست و راه صحیح نیز چنین و چنان است. اساسا بدون اینکه ما برای عمل درست آلترناتیوی داشته باشیم، غلط معنایی ندارد.
اخیرا پس از اعلام چند تشکل تازه برای صلح از مادران ...... و و پس از دعوت آقای ناصر زرافشان به اقدام برای ایجاد تشکلی برای صلح که فراخوان بسیار ارزنده ای را هم در همان آغاز کار با خود داشت، تشکل دیگری به نام ......... توسط بخشی از نیرهای روشنفکر، دمکرات و لیبرال تشکیل شد که برای مبارزان صلح که سال ها وجود تشکل هایی برای صلح در داخل کشور را انتظار می کشیدند، در کنار اعلام شکل گیری دیگر تشکل های یاد شده، خوشحال کننده و امید بخش بود( بگذریم که بسیاری از مدعیان "دفاع از هر اقدامی برای صلح"، حتی به خود زحمت اشاره به خبرشکل گیری این تشکل ها را هم در سایت هایشان نداده اند.) خانم شیرین عبادی فعال حقوق بشر و برنده جایزه ی صلح نوبل در اولین گردهمایی این تشکل سخنانی گفت که گویا به مذاق برخی خوش نیامده است. ایشان با شجاعت و به صراحت و روشنی عنوان داشتند که جمهوری اسلامی باید مصوبات شورای امنیت را بپذیرد و اجرا کند. این موضع تنها موضع ایشان نبوده است، چه اگر می توان با آن موافق نبود. حد اقل دو کشور چین و روسیه و بسیاری از نیروهای سیاسی دیگر نیز مواضع مشابهی را عنوان کرده اند که کسی جزء نیروهای متحد آمریکا به حسابشان نیاورده است. اخیر سایت ها خبر نامه فیدل کاسترو به میلوسویچ در آستانه حمله ی تجاوزکارانه ناتو به یوگسلاوی را انتشار دادند. وی در آن نامه به صراحت خواستار عقب نشینی و انعطاف رئیس جمهور یوگسلاوی برای جلوگیری از جنگ شده بود. فکر نکنم نیروهای منتقد شیرین عبادی فیدل کاسترو را هم سازشکار یا لیبرال یا متحد آمریکا بدانند. اینکه کسی با موضعگیری شیرین عبادی مخالف باشد، قطعا قابل درک است، ولی اینکه خودش به صراحت نگوید پس چه باید کرد، منطقی به نظر نمی رسد_ بویژه اگر با چاشنی برخی گزاره های پراکنده، مخالفت خود را یا برچسب زنی و غیره تزیین کند و از بیان صریح نظرات خود طفره رود.
به نظر اینجانب در شرایط فعلی چاره ای جز عقب نشینی در برخی مواضع و عملکردها برای جمهوری اسلامی باقی نمانده است، تازه باید فکر کرد که ممکن است دیر هم شده باشد. این عقب نشینی می تواند توقف کامل فعالیت ها در زمینه ی انرژی هسته ای و آغاز مذاکرات دوجانبه یا چند جانبه باشد یا توقف محدود و موقت، یا هر گونه اقدام دیگری که از درون مذاکرات بر بیاید، اما ادامه پافشاری بر مواضع قبلی قطعا مخرب است و به رودررویی، تحریم گسترده تر و جنگ منجر خواهد شد. اگر کسی نظرات دیگری دارد بهتر است ما شاهد پیشنهاد ها و استدلال هایش باشیم تا بتوانیم در باره ی آن به قضاوت بنشینیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر