فرایندهای درهم تنیده ی صلح و دمکراسی
با چرخش سالی نو در تقویم خیزش حماسی مردم در سراسر کشور و پشتیبانی وسیع از آن در سطح جهان، یا آنچه آنرا جنبش سبز مردم ایران خوانده اند و خوانده ایم، و با عمق گرفتن بحران سیاسی رژیم دیکتاتوری مطلقه ی فقیه از یکسو و بحران اقتصادی جهان از سوی دیگر، سیر حوادث حاکی از در هم تنیدگی روند های صلح جویانه و مبارزات آزادیخواهانه ی مردم ما به نحوی ست که درک آن به تحلیل درست شرایط و شناخت فرصت ها و تهدیدهای جدی در چشم انداز پیش رو کمک می کند.
1- جنگ و صلح
کشور ما در طی چند سال های گذشته درگیر تحولات مختلفی در سطح داخلی و جهانی بوده است. این تحولات بیش از هر چیز از دو فرایند جنگ و صلح از یک سو و مبارزه برای دمکراسی و استبداد ولایی از سوی دیگر متاثر بوده اند. مبارزات آزادیخواهانه ی جنبش دمکراسی خواهی مردم ما با یک حکومت استبدادی قرن وسطایی از یکسو و مبارزه ی صلحجویانه علیه پیشبرد پروژه ی جنگ سوم خلیج فارس توسط مجتمع های نظامی جهانی با نقش آفرینی دولت احمدی نژاد بعنوان طعمه ای برای راه اندازی آن، مهم ترین فرایندهایی است که در تحلیل مسائل پیرامون کشور می توان به آن پرداخت.
امروز دیگر مسئله ی پوشیده ای نیست که محمود احمدی نژاد مجری نقشه هایی بوده که به تسلط یافتن حزب نظامی-امنیتی سپاه پاسداران بر سرنوشت سیاسی اقتصادی کشور انجامیده است - تسلطی که تا همین جای کار هم بنا بر گزارش های متعدد تحلیلگران در سطح جهان و نیز به اعتراف صریح یکی از چهره های شاخص نظام، یعنی فرمانده سابق سپاه پاسداران و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آقای محسن رضایی و سکوت تایید آمیز احمدی نژاد در مصاحبه های تلویزیونی ، دوبار کشور را تا آستانه جنگی تمام عیار و خانمان سوز با نیروهای ناتو به فرماندهی آمریکا در دوران زمامداری جورج بوش به پیش برده است. همه می دانیم که عدم امکان برپا کردن جنگ به علت مخالفت صریح افکار عمومی جریحه دار شده ی بخش های بزرگی از مردم آمریکا و جهان از عوامفریبی های دولت بوش در جریان یورش به عراق، و امواج سهمگین سونامی بحران اقصادی جهانی متعاقب آن، شرایطی را بوجود آورد که این پروژه برای مدتی غیر فعال و زمینگیر و کرکس شوم جنگ را برای چندی هم که شده از آسمان کشورمان دور شود. با این وجود، پروژه ی مرگبار جنگ سوم خلیج که در سال های گذشته، چرخش اقتصادی سه هزار میلیارد دلاری برای آن پیشبینی شده بود، همچنان با تمام توان از طرف مجتمع های عظیم نظامی و نمایندگان آن در ساختار قدرت جهانی پیگیری می گردد و با تبدیل آن به یکی از استراتژی های بازگشت به قدرت در آمریکا، فشار بر دولت اوباما برای تشدید رودررویی ها با جمهوری اسلامی را، به دلیل آنچه خطرات هسته ای از سوی این رژیم تلقی می گردد، افزایش داده است. سوداگران جنگ همزمان تبلیغات سیاسی خود را بر دو محور ظاهرا مستقل ولی در واقع به هم تنیده متمرکز کرده و می کنند. آن ها بی اعتنا به تجربه ی بسیار دردناک و شکست خورده ی عراق، ارمغان ریختن بار عظیم بحران بزرگ اقتصاد جهان بر سر جنگ و نجات از مهلکه را به بخش های غیر نظامی اقتصاد جهانی و سایر نیروهای ذینفع از پایان یافتن بحران وعده می دهند، و در هم شکستن یک رژیم مستبد سرکوبگر و برپایی دمکراسی سیاسی و امنیت اجتماعی را به مردم ما.
واقعیت آن است که پروژه جنگ مجتمع های صنعتی نظامی با همه ی تعویق ها و بازنگری هایش، هیچگاه متوقف نشده و در سیر رویدادها پیرامون تقابل ها و مذاکرات هستی جای پای آن را می توان دید و مجموعه ی این مذاکرات بویژه در چارچوب جنگ وصلح است که معنای واقعی خود را می یابد. صادر کنندگان قطعنامه های شورای امنیت در تمام این مدت متذکر شده اند که از نظر آن ها همه ی گزینه ها برای حل بحران هسته ای بر روی میز باقی ست و "گزینه های نظامی" هیچگاه کنار گذاشته نشده است، اگر چه تا مدت ها سیاست های صلح جویانه از طرف گروهبندی اوباما علیرغم فشارهای لابی های قدرتمند در میان جمهوری خواهان و بخشی از دموکرات ها در آمریکا و لابی صهیونیستی در اسرائیل برتری خود را بر سیر رویدادها حفظ کرده باشد.
در سوی دیگر این رودررویی، فرمانده هان متنفذ سپاه و جریان های مدافع نظامی گری در بالاترین سطوح تصمیم گیری کشور و بویژه دفتر رهبری وجود دارند که با مانورهای عوامفریبانه ی دهان پرکن اما توخالی و ترفندهای وقت کشی برای آماده نگه داشتن شرایط تا فرصت ممکن، آن هم به نام دفاع از حقوق هسته ای ایران، فرصت های واقعی برای به هم ریختن این نقشه ها و تحکیم صلحی پایدار در منطقه را آگاهانه سوزانده اند. و هر بار با شکست در جلوگیری از صدور هر قطعنامه، آن را ورق پاره ای خوانده اند که هیچ ارزشی از نظر آنان ندارد.
شکست قطعی مذاکرات هسته ای با اتحادیه ی اروپا و آمریکا، اعلام رسمی رد شدن درخواست ایران برای پیوستن به پیمان شانگهای، و متعاقب آن، موافقت روسیه و چین با تصویب قطعنامه ی جدید شورای امنیت برای تحریم جمهوری اسلامی، و همچنین بی پاسخ ماندن مانور ترکیه و برزیل برای میانجی گری در این میان، خبر از فصل تازه ای دارد که در جریان آن، بی نتیجه باقی ماندن هرگونه گفتگو و مذاکره و در نتیجه قطبی شدن فضا به سوی رویارویی مشاهده می شود .
باید دانست تصویب تحریم های تشدید شده ی تازه شمشیری دولبه است. تحریم های سیاسی-اقتصادی علیه جمهوری اسلامی علاوه بر پیامدهای شومی که برای اقتصاد کشور و معیشت مردم دارد، می تواند با در تنگنا قراردادن رژیم، آن را هر چه بیشتر به سوی بحران آفرینی های نظامی برای یافتن مفری در فرافکنی شکست هایش سوق دهد و این می تواند همان تله ای باشد که موزیانه از مدت ها قبل برای گرفتن قربانی تازه در یک جنگ بزرگ ابعاد در منطقه تعبیه شده است.
علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس (27 خرداد) در سخنانی در ابتدای جلسه علنی پس از گرامیداشت یاد شهدای موتلفه درباره تحركات اخیر علیه ایران می گوید: "مجلس شورای اسلامی از دولت محترم میخواهد به دلیل عدم تبعیت این كشورها از مقررات ان پی تی و عدم تأمین سوخت مورد نیاز رآكتور تحقیقاتی تهران، پایه تولیدات غنیسازی را در سطح ۲۰ درصد قرار دهد و به هیچ وجه از آن كوتاه نیاید تا كشورهای بیتعهد و زورگو متوجه شوند به میزان فشار بیمنطق آنان درجه غنیسازی متناسب با نیازها افزایش مییابد." لاریجانی ادامه می دهد: "ضمناً به آمریكا و برخی كشورهای ماجراجو هشدار میدهیم در صورتی كه وسوسه بازرسی محمولات هواپیما و كشتی ایرانی را در سر داشته باشند، مطمئن باشند در خلیج فارس و دریای عمان به خدمت كشتیهای آنان رسیدگی خواهد شد و این مقابله به مثل بخشی از دفاع از منافع ملی ما است. "او برای اینکه نشان دهد علاوه بر خلیج فارس، بحران های اسرائیل محور دیگری هم هست که می تواند برای شروع بحران سازی مورد استفاده قرار گیرد، ادامه می دهد: "موضوع شكستن محاصره غزه و جلوگیری از یهودیسازی بیتالمقدس،مبارزه درخشنده دنیای اسلام است كه مستمراً پیگیری خواهد شد و مجالس كشورهای اسلامی در حال آمادهسازی كاروان جدیدی برای كمك به مردم غزه هستند و فلسطین قلب مسلمانان است و هیچ گاه فراموش نخواهد شد."
این در حالی ست که جمهوری اسلامی خبر اعزام کشتی به طرف غزه را از هم اکنون اعلام کرده است تا اگر آن بار، حمله جنایتکارانه به کشتی صلح، به انتقام گیری های رهبران حماس در غزه و دور تازه ای از رودررویی ها در منطقه نینجامید، اینبار و و بدین ترتیب، پای نقش آفرین تعیین کننده ی دیگر ماجرا یعنی اسرائیل به بهانه ی دروغین دفاع از فلسطین، دوباره به میان کشیده شود. این در حالی ست که به گزارش رسانه ها خامنه ای در جلسه با نظامیان به صراحت "حمله ی دشمن" را پیشبینی کرده و گفته شما آن را "فرض" بگیرید.
2- جنبش سبز و چشم اندازهای پیش روی
این روزها یک سالگی جنبش سبز را گرامی می داریم. جنبشی که از "انتخابات بین بد و بدتر" (موسوی و کروبی از یکسو و احمدی نژاد از سوی دیگر) به قول رهبری نمادین این جنبش مهندس موسوی آغاز شد و امروز اندک اندک به انتخاب بین یک دمکراسی شفاف با یک دیکتاتوری سیاه در گسترده ترین بسترهای اجتماعی کشور تبدیل می شود. جنبش دمکراسی خواهی کشور همانطور که نیروهای متعدد سیاسی کشور متذکر شده اندو در بیانیه ی نوزدهم میر حسین به درستی بر آن تاکید شده، ریشه در مبارزات طولانی تاریخی مردم ما از دوران مشروطه تا کنون دارد. این جنبش اگرچه تا حد زیاد و به ناچار، خیابان ها را به ارتشی از اراذل و نیروهای سرکوب واگذاشته، و از لحاظ کمی تا حدی تظاهر کم تری را به نمایش می گذارد، اما از نظر کیفی، عمق می گیرد و با تسخیر قلب ها اعتبار هر چه وسیع تری می یابد و با پشتیبانی نیروهای ترقی خواه جامعه و مردم، بانگ بلندتری را بر بام کشور به صدا در می آورد.
مهم ترین فرایندهای پیش رو در جنبش دمکراسی خواهی کشور را باید از جمله بسیج هر چه وسیع تر رژیم برای سرکوب سراسری و نهادینه کردن آن در تمام فضاهای عمومی و نیمه خصوصی شهری، آن هم با برپاداشتن گشت ها، دوربین ها، و تبدیل بسیج به خبرچینان رسمی وزارت اطلاعات برای شناسایی، دستگیری، زندان و شکنجه ی تک تک آزادیخواهان،و حاکم کردن حزب نظامی- امنیتی سپاه بر همه ی شئون کشور از یکسو و مقاومت و پایداری حماسی مردم و کلیه تشکل های مدافع جنبش سبز در مقابل آن، جستجو کرد. جنبش سبز به درستی متوجه آن شده است که زمان به نفعش عمل می کند و نظام جهنمی سرکوب با توجه به عمق بحران و گسترش هر روزه ی آن به عرصه های تازه، نمی تواند در چنین وضعیتی زیاد دوام بیاورد و در صورت پافشاری بر روش هایش، و عدم دخالت عامل های خارجی در کشور، به ناگزیر با یک فروپاشی درونی مواجه خواهد بود که فرصتی برای تعرضات بعدی جنبش فراهم میاورد.
مصاحبه ی مطبوعاتی موسوی و کروبی در سالگرد اعتراضات خیابانی مردم، و اینکه رژیم پس از یکسال سرکوب بی نتیجه و دستگیری و احضار ده ها هزار نفر از مردم و اعدام مبارزان و شکنجه و تجاوز و دفن پنهانی اجساد قربانیان، و در یک کلام ارعاب عریان در همه ی عملکردهای روزمره اش، هنوز مجبور است ده ها هزار مامور و مزدور به خیابان بیاورد و با یک حکومت نظامی اعلام نشده ولی بی نیاز به بیان، جلوی اعتراضات مردم را بگیرد، و از وحشت مرگ، دفاتر مراجع مرده و زنده ی مخالف سیاست هایش را در روز روشن ببندد، و به کمک مستندسازی های تلویزیونی رذیلانه روز را شب جلوه دهد ... به روشنی نشانگر آن است که جنبش در مبارزه ی پیش رو، بیش از هر چیز به زمان نیاز دارد.
تاکتیک درست، اگرچه شاید تا حدی تک وجهی و ناکافی رهبران جنبش در دعوت مردم به عدم شرکت در تظاهرات خونبار خیابانی در این رابطه قابل ارزیابی است، اگر چه می توانست و می تواند با اشکال کم هزینه تر و قابل اجرا تری از اعتراضات سیاسی و اجتماعی ارتقا یابد.
3- برای دمکراسی به حمایت های جهانی ولی بدون دخالت خارجی نیاز داریم
این یک واقعیت است که مردم ما برای پیروزی بر کودتای سیاه راهبری شده ی موجود، بیش از پیش به حمایت همه ی مردم جهان و سازمان ها و نهادهای دمکراتیک نیازمندند و بر اساس شعاهای صریح در راهپیمایی ها از آن استقبال می کنند، اما طبیعی ست که با دخالت هر نیروی خارجی در سرنوشت کشور به درستی مخالف باشند. می توان و باید بین حمایت های وسیع انجام شده با تلاش های مداخله جویانه ی خارجی تفاوت گذاشت. این صحیح نیست که هر گونه تلاش صلحجویانه را عین حمایت از دولت احمدی نژاد دانست، یا هرگونه رودررویی و مداخله جویی با این حاکمیت ضد بشری حتی توسط افراطی ترین نیروهای سیاسی در منطقه و جهان را حمایت از مردم خود قلمداد کرد.
متاسفانه، اغلب تحلیل های تک پایه که مجموعه در هم تنیده ی دو فرایند همزمان صلح و دمکراسی را تشخیص نمی دهند، در خطر فروافتادن به چنین مخمصه ای قرار می گیرند. برای مثال اگر ما این دو فرایند مستقل اما دارای تاثیر متقابل را به تنها یک تقابل بین دمکراسی و استبداد تقلیل دهیم، مواضع گروهبندی اوباما در مجموعه مذاکرات با جمهوری اسلامی برای یافتن راهی برای برون رفت از بحران رودررویی هسته ای را ( اگرچه باز هم با تحمیل های زائیده ی ماهیت اینگونه دولت ها) غیر اصولی تر از مواضع تند لابی صهیونیستی و نظامی گرایان جمهوری خواه کنگره ارزیابی می کنیم که اوباما را برای انجام این مذاکرات محکوم می کردند و در کنار آن صریحا دعوت به مداخله ی نظامی و ریختن هزاران بمب، و نابودی زیر ساخت های اقتصادی و به خون و آتش کشیدن منابع عظیم نفتی در یک جنگ پردامنه در خلیج فارس را، به نام رهایی مردم ایرانکرده و می کنند. در چنین شرایطی از تصویب قطعنامه های جدید علیه کشور و دادن اجازه ی بازرسی همه ی محموله ها یعنی جلوگیری از فروش قطعی کالاهای تحریمی به کشور بدون توجه به پیامدهای آن، خوشحال می شویم و ممکن است توجه نداشته باشیم که آن بهشت آزادی که ما به دنبالش هستیم با جهنم جنگ سوزانی که دیگرانی در صدد برپایی آن اند، از مسیرهایی بسیار نزدیک به هم می گذرند.
4- نتیجه
اگر برای فرمانده هان انتظامی و نظامی و لاریجانی های معلوم الحال رژیم، حمله ی دشمن فرض است و برای آن آماده می شوند، جنبش سبز نیز باید از هم اکنون و با صدایی رسا مخالفت خود را با این ماجراجویی های مرگبار اعلام کند و مردم را برای مخالفت با سیاست های جنگ طلبانه از هر سو که باشد، به میدان بیاورد. در صورت بروز هر گونه برخورد نظامی حتی محدود، مبارزه در راه صلح اولویت خود را بر فضای سیاسی تحمیل خواهد کرد. و سازماندهی آن به بستر سازی و آمادگی نیاز خواهد داشت و یکشبه ممکن نیست. اگر یک کارزار حمایت شده از طرف مردم در برابر این حیوانات وحشی به تنگنا گرفتار آمده صریحا اعلام کند که تقابل های نظامی نه تنها مردم را پشت سیاست های ناسیونالیستی آن ها جمع نخواهد کرد و به فرارویی جنبشی عظیم تری علیه آنان برای حفظ صلح خواهد انجامید، جلوی به دام افتادن بخش بزرگی از نیروها در بدنه ی نظام و جریان های متحد اقتصادی پشت پرده سرداران گرفته می شود و تقابل طلبان نظامی منزوی تر می سازد، و در صورت هرگونه رخدادی، آمادگی برای سازماندهی یک اعتراض سراسری فراهم تر می شود. بی شک پیداست که اهداف دمکراسی خواهانه ی مردم ما تنها در یک شرایط صلح آمیز قابل تحقق است. این امر باعث می شود که فرایند های صلح و بازیگران داخلی و جهانی آن را بدرستی بشناسیم و از صلح مانند مردمک چشم هایمان مراقبت کنیم. رژیم ولایی و سرداران نظامی تحت امرش می توانند در یک شرایط مساعد شکل گرفته با تعمیق بحران اقصادی در اروپا و جهان، علاوه بر فجایع فعلی که با آن روبرو هستیم، بازیگر نقشه های شومی شوند که سرنوشتی سیاه را برای آینده ی کشور رقم می زند. باید تا رسیدن به اهداف آزدیخواهانه ی خود چنین راه هایی را سد کنیم.
با چرخش سالی نو در تقویم خیزش حماسی مردم در سراسر کشور و پشتیبانی وسیع از آن در سطح جهان، یا آنچه آنرا جنبش سبز مردم ایران خوانده اند و خوانده ایم، و با عمق گرفتن بحران سیاسی رژیم دیکتاتوری مطلقه ی فقیه از یکسو و بحران اقتصادی جهان از سوی دیگر، سیر حوادث حاکی از در هم تنیدگی روند های صلح جویانه و مبارزات آزادیخواهانه ی مردم ما به نحوی ست که درک آن به تحلیل درست شرایط و شناخت فرصت ها و تهدیدهای جدی در چشم انداز پیش رو کمک می کند.
1- جنگ و صلح
کشور ما در طی چند سال های گذشته درگیر تحولات مختلفی در سطح داخلی و جهانی بوده است. این تحولات بیش از هر چیز از دو فرایند جنگ و صلح از یک سو و مبارزه برای دمکراسی و استبداد ولایی از سوی دیگر متاثر بوده اند. مبارزات آزادیخواهانه ی جنبش دمکراسی خواهی مردم ما با یک حکومت استبدادی قرن وسطایی از یکسو و مبارزه ی صلحجویانه علیه پیشبرد پروژه ی جنگ سوم خلیج فارس توسط مجتمع های نظامی جهانی با نقش آفرینی دولت احمدی نژاد بعنوان طعمه ای برای راه اندازی آن، مهم ترین فرایندهایی است که در تحلیل مسائل پیرامون کشور می توان به آن پرداخت.
امروز دیگر مسئله ی پوشیده ای نیست که محمود احمدی نژاد مجری نقشه هایی بوده که به تسلط یافتن حزب نظامی-امنیتی سپاه پاسداران بر سرنوشت سیاسی اقتصادی کشور انجامیده است - تسلطی که تا همین جای کار هم بنا بر گزارش های متعدد تحلیلگران در سطح جهان و نیز به اعتراف صریح یکی از چهره های شاخص نظام، یعنی فرمانده سابق سپاه پاسداران و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری آقای محسن رضایی و سکوت تایید آمیز احمدی نژاد در مصاحبه های تلویزیونی ، دوبار کشور را تا آستانه جنگی تمام عیار و خانمان سوز با نیروهای ناتو به فرماندهی آمریکا در دوران زمامداری جورج بوش به پیش برده است. همه می دانیم که عدم امکان برپا کردن جنگ به علت مخالفت صریح افکار عمومی جریحه دار شده ی بخش های بزرگی از مردم آمریکا و جهان از عوامفریبی های دولت بوش در جریان یورش به عراق، و امواج سهمگین سونامی بحران اقصادی جهانی متعاقب آن، شرایطی را بوجود آورد که این پروژه برای مدتی غیر فعال و زمینگیر و کرکس شوم جنگ را برای چندی هم که شده از آسمان کشورمان دور شود. با این وجود، پروژه ی مرگبار جنگ سوم خلیج که در سال های گذشته، چرخش اقتصادی سه هزار میلیارد دلاری برای آن پیشبینی شده بود، همچنان با تمام توان از طرف مجتمع های عظیم نظامی و نمایندگان آن در ساختار قدرت جهانی پیگیری می گردد و با تبدیل آن به یکی از استراتژی های بازگشت به قدرت در آمریکا، فشار بر دولت اوباما برای تشدید رودررویی ها با جمهوری اسلامی را، به دلیل آنچه خطرات هسته ای از سوی این رژیم تلقی می گردد، افزایش داده است. سوداگران جنگ همزمان تبلیغات سیاسی خود را بر دو محور ظاهرا مستقل ولی در واقع به هم تنیده متمرکز کرده و می کنند. آن ها بی اعتنا به تجربه ی بسیار دردناک و شکست خورده ی عراق، ارمغان ریختن بار عظیم بحران بزرگ اقتصاد جهان بر سر جنگ و نجات از مهلکه را به بخش های غیر نظامی اقتصاد جهانی و سایر نیروهای ذینفع از پایان یافتن بحران وعده می دهند، و در هم شکستن یک رژیم مستبد سرکوبگر و برپایی دمکراسی سیاسی و امنیت اجتماعی را به مردم ما.
واقعیت آن است که پروژه جنگ مجتمع های صنعتی نظامی با همه ی تعویق ها و بازنگری هایش، هیچگاه متوقف نشده و در سیر رویدادها پیرامون تقابل ها و مذاکرات هستی جای پای آن را می توان دید و مجموعه ی این مذاکرات بویژه در چارچوب جنگ وصلح است که معنای واقعی خود را می یابد. صادر کنندگان قطعنامه های شورای امنیت در تمام این مدت متذکر شده اند که از نظر آن ها همه ی گزینه ها برای حل بحران هسته ای بر روی میز باقی ست و "گزینه های نظامی" هیچگاه کنار گذاشته نشده است، اگر چه تا مدت ها سیاست های صلح جویانه از طرف گروهبندی اوباما علیرغم فشارهای لابی های قدرتمند در میان جمهوری خواهان و بخشی از دموکرات ها در آمریکا و لابی صهیونیستی در اسرائیل برتری خود را بر سیر رویدادها حفظ کرده باشد.
در سوی دیگر این رودررویی، فرمانده هان متنفذ سپاه و جریان های مدافع نظامی گری در بالاترین سطوح تصمیم گیری کشور و بویژه دفتر رهبری وجود دارند که با مانورهای عوامفریبانه ی دهان پرکن اما توخالی و ترفندهای وقت کشی برای آماده نگه داشتن شرایط تا فرصت ممکن، آن هم به نام دفاع از حقوق هسته ای ایران، فرصت های واقعی برای به هم ریختن این نقشه ها و تحکیم صلحی پایدار در منطقه را آگاهانه سوزانده اند. و هر بار با شکست در جلوگیری از صدور هر قطعنامه، آن را ورق پاره ای خوانده اند که هیچ ارزشی از نظر آنان ندارد.
شکست قطعی مذاکرات هسته ای با اتحادیه ی اروپا و آمریکا، اعلام رسمی رد شدن درخواست ایران برای پیوستن به پیمان شانگهای، و متعاقب آن، موافقت روسیه و چین با تصویب قطعنامه ی جدید شورای امنیت برای تحریم جمهوری اسلامی، و همچنین بی پاسخ ماندن مانور ترکیه و برزیل برای میانجی گری در این میان، خبر از فصل تازه ای دارد که در جریان آن، بی نتیجه باقی ماندن هرگونه گفتگو و مذاکره و در نتیجه قطبی شدن فضا به سوی رویارویی مشاهده می شود .
باید دانست تصویب تحریم های تشدید شده ی تازه شمشیری دولبه است. تحریم های سیاسی-اقتصادی علیه جمهوری اسلامی علاوه بر پیامدهای شومی که برای اقتصاد کشور و معیشت مردم دارد، می تواند با در تنگنا قراردادن رژیم، آن را هر چه بیشتر به سوی بحران آفرینی های نظامی برای یافتن مفری در فرافکنی شکست هایش سوق دهد و این می تواند همان تله ای باشد که موزیانه از مدت ها قبل برای گرفتن قربانی تازه در یک جنگ بزرگ ابعاد در منطقه تعبیه شده است.
علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس (27 خرداد) در سخنانی در ابتدای جلسه علنی پس از گرامیداشت یاد شهدای موتلفه درباره تحركات اخیر علیه ایران می گوید: "مجلس شورای اسلامی از دولت محترم میخواهد به دلیل عدم تبعیت این كشورها از مقررات ان پی تی و عدم تأمین سوخت مورد نیاز رآكتور تحقیقاتی تهران، پایه تولیدات غنیسازی را در سطح ۲۰ درصد قرار دهد و به هیچ وجه از آن كوتاه نیاید تا كشورهای بیتعهد و زورگو متوجه شوند به میزان فشار بیمنطق آنان درجه غنیسازی متناسب با نیازها افزایش مییابد." لاریجانی ادامه می دهد: "ضمناً به آمریكا و برخی كشورهای ماجراجو هشدار میدهیم در صورتی كه وسوسه بازرسی محمولات هواپیما و كشتی ایرانی را در سر داشته باشند، مطمئن باشند در خلیج فارس و دریای عمان به خدمت كشتیهای آنان رسیدگی خواهد شد و این مقابله به مثل بخشی از دفاع از منافع ملی ما است. "او برای اینکه نشان دهد علاوه بر خلیج فارس، بحران های اسرائیل محور دیگری هم هست که می تواند برای شروع بحران سازی مورد استفاده قرار گیرد، ادامه می دهد: "موضوع شكستن محاصره غزه و جلوگیری از یهودیسازی بیتالمقدس،مبارزه درخشنده دنیای اسلام است كه مستمراً پیگیری خواهد شد و مجالس كشورهای اسلامی در حال آمادهسازی كاروان جدیدی برای كمك به مردم غزه هستند و فلسطین قلب مسلمانان است و هیچ گاه فراموش نخواهد شد."
این در حالی ست که جمهوری اسلامی خبر اعزام کشتی به طرف غزه را از هم اکنون اعلام کرده است تا اگر آن بار، حمله جنایتکارانه به کشتی صلح، به انتقام گیری های رهبران حماس در غزه و دور تازه ای از رودررویی ها در منطقه نینجامید، اینبار و و بدین ترتیب، پای نقش آفرین تعیین کننده ی دیگر ماجرا یعنی اسرائیل به بهانه ی دروغین دفاع از فلسطین، دوباره به میان کشیده شود. این در حالی ست که به گزارش رسانه ها خامنه ای در جلسه با نظامیان به صراحت "حمله ی دشمن" را پیشبینی کرده و گفته شما آن را "فرض" بگیرید.
2- جنبش سبز و چشم اندازهای پیش روی
این روزها یک سالگی جنبش سبز را گرامی می داریم. جنبشی که از "انتخابات بین بد و بدتر" (موسوی و کروبی از یکسو و احمدی نژاد از سوی دیگر) به قول رهبری نمادین این جنبش مهندس موسوی آغاز شد و امروز اندک اندک به انتخاب بین یک دمکراسی شفاف با یک دیکتاتوری سیاه در گسترده ترین بسترهای اجتماعی کشور تبدیل می شود. جنبش دمکراسی خواهی کشور همانطور که نیروهای متعدد سیاسی کشور متذکر شده اندو در بیانیه ی نوزدهم میر حسین به درستی بر آن تاکید شده، ریشه در مبارزات طولانی تاریخی مردم ما از دوران مشروطه تا کنون دارد. این جنبش اگرچه تا حد زیاد و به ناچار، خیابان ها را به ارتشی از اراذل و نیروهای سرکوب واگذاشته، و از لحاظ کمی تا حدی تظاهر کم تری را به نمایش می گذارد، اما از نظر کیفی، عمق می گیرد و با تسخیر قلب ها اعتبار هر چه وسیع تری می یابد و با پشتیبانی نیروهای ترقی خواه جامعه و مردم، بانگ بلندتری را بر بام کشور به صدا در می آورد.
مهم ترین فرایندهای پیش رو در جنبش دمکراسی خواهی کشور را باید از جمله بسیج هر چه وسیع تر رژیم برای سرکوب سراسری و نهادینه کردن آن در تمام فضاهای عمومی و نیمه خصوصی شهری، آن هم با برپاداشتن گشت ها، دوربین ها، و تبدیل بسیج به خبرچینان رسمی وزارت اطلاعات برای شناسایی، دستگیری، زندان و شکنجه ی تک تک آزادیخواهان،و حاکم کردن حزب نظامی- امنیتی سپاه بر همه ی شئون کشور از یکسو و مقاومت و پایداری حماسی مردم و کلیه تشکل های مدافع جنبش سبز در مقابل آن، جستجو کرد. جنبش سبز به درستی متوجه آن شده است که زمان به نفعش عمل می کند و نظام جهنمی سرکوب با توجه به عمق بحران و گسترش هر روزه ی آن به عرصه های تازه، نمی تواند در چنین وضعیتی زیاد دوام بیاورد و در صورت پافشاری بر روش هایش، و عدم دخالت عامل های خارجی در کشور، به ناگزیر با یک فروپاشی درونی مواجه خواهد بود که فرصتی برای تعرضات بعدی جنبش فراهم میاورد.
مصاحبه ی مطبوعاتی موسوی و کروبی در سالگرد اعتراضات خیابانی مردم، و اینکه رژیم پس از یکسال سرکوب بی نتیجه و دستگیری و احضار ده ها هزار نفر از مردم و اعدام مبارزان و شکنجه و تجاوز و دفن پنهانی اجساد قربانیان، و در یک کلام ارعاب عریان در همه ی عملکردهای روزمره اش، هنوز مجبور است ده ها هزار مامور و مزدور به خیابان بیاورد و با یک حکومت نظامی اعلام نشده ولی بی نیاز به بیان، جلوی اعتراضات مردم را بگیرد، و از وحشت مرگ، دفاتر مراجع مرده و زنده ی مخالف سیاست هایش را در روز روشن ببندد، و به کمک مستندسازی های تلویزیونی رذیلانه روز را شب جلوه دهد ... به روشنی نشانگر آن است که جنبش در مبارزه ی پیش رو، بیش از هر چیز به زمان نیاز دارد.
تاکتیک درست، اگرچه شاید تا حدی تک وجهی و ناکافی رهبران جنبش در دعوت مردم به عدم شرکت در تظاهرات خونبار خیابانی در این رابطه قابل ارزیابی است، اگر چه می توانست و می تواند با اشکال کم هزینه تر و قابل اجرا تری از اعتراضات سیاسی و اجتماعی ارتقا یابد.
3- برای دمکراسی به حمایت های جهانی ولی بدون دخالت خارجی نیاز داریم
این یک واقعیت است که مردم ما برای پیروزی بر کودتای سیاه راهبری شده ی موجود، بیش از پیش به حمایت همه ی مردم جهان و سازمان ها و نهادهای دمکراتیک نیازمندند و بر اساس شعاهای صریح در راهپیمایی ها از آن استقبال می کنند، اما طبیعی ست که با دخالت هر نیروی خارجی در سرنوشت کشور به درستی مخالف باشند. می توان و باید بین حمایت های وسیع انجام شده با تلاش های مداخله جویانه ی خارجی تفاوت گذاشت. این صحیح نیست که هر گونه تلاش صلحجویانه را عین حمایت از دولت احمدی نژاد دانست، یا هرگونه رودررویی و مداخله جویی با این حاکمیت ضد بشری حتی توسط افراطی ترین نیروهای سیاسی در منطقه و جهان را حمایت از مردم خود قلمداد کرد.
متاسفانه، اغلب تحلیل های تک پایه که مجموعه در هم تنیده ی دو فرایند همزمان صلح و دمکراسی را تشخیص نمی دهند، در خطر فروافتادن به چنین مخمصه ای قرار می گیرند. برای مثال اگر ما این دو فرایند مستقل اما دارای تاثیر متقابل را به تنها یک تقابل بین دمکراسی و استبداد تقلیل دهیم، مواضع گروهبندی اوباما در مجموعه مذاکرات با جمهوری اسلامی برای یافتن راهی برای برون رفت از بحران رودررویی هسته ای را ( اگرچه باز هم با تحمیل های زائیده ی ماهیت اینگونه دولت ها) غیر اصولی تر از مواضع تند لابی صهیونیستی و نظامی گرایان جمهوری خواه کنگره ارزیابی می کنیم که اوباما را برای انجام این مذاکرات محکوم می کردند و در کنار آن صریحا دعوت به مداخله ی نظامی و ریختن هزاران بمب، و نابودی زیر ساخت های اقتصادی و به خون و آتش کشیدن منابع عظیم نفتی در یک جنگ پردامنه در خلیج فارس را، به نام رهایی مردم ایرانکرده و می کنند. در چنین شرایطی از تصویب قطعنامه های جدید علیه کشور و دادن اجازه ی بازرسی همه ی محموله ها یعنی جلوگیری از فروش قطعی کالاهای تحریمی به کشور بدون توجه به پیامدهای آن، خوشحال می شویم و ممکن است توجه نداشته باشیم که آن بهشت آزادی که ما به دنبالش هستیم با جهنم جنگ سوزانی که دیگرانی در صدد برپایی آن اند، از مسیرهایی بسیار نزدیک به هم می گذرند.
4- نتیجه
اگر برای فرمانده هان انتظامی و نظامی و لاریجانی های معلوم الحال رژیم، حمله ی دشمن فرض است و برای آن آماده می شوند، جنبش سبز نیز باید از هم اکنون و با صدایی رسا مخالفت خود را با این ماجراجویی های مرگبار اعلام کند و مردم را برای مخالفت با سیاست های جنگ طلبانه از هر سو که باشد، به میدان بیاورد. در صورت بروز هر گونه برخورد نظامی حتی محدود، مبارزه در راه صلح اولویت خود را بر فضای سیاسی تحمیل خواهد کرد. و سازماندهی آن به بستر سازی و آمادگی نیاز خواهد داشت و یکشبه ممکن نیست. اگر یک کارزار حمایت شده از طرف مردم در برابر این حیوانات وحشی به تنگنا گرفتار آمده صریحا اعلام کند که تقابل های نظامی نه تنها مردم را پشت سیاست های ناسیونالیستی آن ها جمع نخواهد کرد و به فرارویی جنبشی عظیم تری علیه آنان برای حفظ صلح خواهد انجامید، جلوی به دام افتادن بخش بزرگی از نیروها در بدنه ی نظام و جریان های متحد اقتصادی پشت پرده سرداران گرفته می شود و تقابل طلبان نظامی منزوی تر می سازد، و در صورت هرگونه رخدادی، آمادگی برای سازماندهی یک اعتراض سراسری فراهم تر می شود. بی شک پیداست که اهداف دمکراسی خواهانه ی مردم ما تنها در یک شرایط صلح آمیز قابل تحقق است. این امر باعث می شود که فرایند های صلح و بازیگران داخلی و جهانی آن را بدرستی بشناسیم و از صلح مانند مردمک چشم هایمان مراقبت کنیم. رژیم ولایی و سرداران نظامی تحت امرش می توانند در یک شرایط مساعد شکل گرفته با تعمیق بحران اقصادی در اروپا و جهان، علاوه بر فجایع فعلی که با آن روبرو هستیم، بازیگر نقشه های شومی شوند که سرنوشتی سیاه را برای آینده ی کشور رقم می زند. باید تا رسیدن به اهداف آزدیخواهانه ی خود چنین راه هایی را سد کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر