۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

مخالفان و انتخابات

1386/2/27


مخالفان و انتخابات
احمد سپیداری

بسیاری از مخالفان شرکت در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، با جنگ زرگری دانستن تقابل ها، همه چیز را به یک خیمه شب بازی بزرگ مشابه دانسته و از مردم می خواهند که فریب کاندیداها را نخورده و با تحریم انتخابات جلوی "مشروعیت بخشیدن به رژیم" را بگیرند.
اگر چه میدان سیاست به تئاتری زنده و باشکوه با ده ها میلیون بازیگر و تعزیه گردان تشبیه می شود، اما در عالم سیاست معمولا همه چیز واقعی ست. جنگ زرگری دانستن اختلاف ها، آن هم بدین معنا که وقایع طبق یک سناریوی از پیش تعیین شده سازمان می یابد، در این عرصه جایی ندارد. در واقع در فرایندهای سیاسی یک جامعه، آنقدر تضاد و تناقض پیش برنده ی سیر رویدادها وجود دارد که نمایشنامه نویسان را مایوس می کند و حتی بازارچه کوچکی مانند بازار زرگر ها را با کرکره های بسته ی اعتراض به عرصه ی کارزار می کشاند و در یک جنگ سیاسی تمام عیار درگیر می نماید تا قانونی مصوب دولت و مجلس را در کسب منافع خود مکتوم بگذارند. مبارزات سیاسی اصلاح طلبان با اصولگرایی نشسته بر مسند قدرت بویژه در جریان شبه انتخابات اخیر نیز از این قاعده مستثنی نیست و واقعی تر از آنی ست که بتوان آن را زرگری دانست، چه اگر با این یا آن مضمون آن اساسا موافق باشیم یا نباشیم یا دامنه ی تضادهای شکل دهنده ی آن را محدود بدانیم یا ندانیم.
باید پذیرفت که ادعای اپوزیسیون در نقد انتخابات موجود تا حد زیادی صحیح است. نمی توان منکر آن شد که از جمهوریت جمهوری اسلامی ایران تقریبا چیز زیادی باقی نمانده است. رژیم جمهوری اسلامی از پس ده ها سال تلاش برای بیرون راندن همه دگر اندیشان و حتی موافقان و منتقدانی که ندای مخالفی با آن در هر مقطع ساز کرده اند، و با تمرکز قدرت در دست رهبری و بویژه با پایان دادن به دوگانگی بخش هایی از قدرت در طی سال های "آشوبی" دوم خرداد، امروز آشکارا به یک نظام سلطانی تبدیل شده است. خدمات ویژه ی دولت احمدی نژاد در زمینه جایگزینی حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی نیازی به توضیح بیشتر ندارد و برای همه کسانی که از نزدیک با مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور آشنایی دارند، مشهود است.
البته چنین روندی در تمام این دوران پر نشیب و فراز با مقاومت های گوناگون چه در میان مردم و نیروهای پیشرو مدافع آنان و چه در بدنه ی وسیع دولت و نهاد های حکومتی به اشکال گوناگون روبرو بوده و هست. و این تضاد یکی از تضادهای محوری تحولات در کشور ما بوده است. سلطنت اسلامی موافقان خود را داشته و دارد، اما مخالفان نظام سلطانی در کشور ما ایران را می توان به گروهبندی های مختلفی تقسیم کرد.
گروه اول جمهوری خواهان اند که اساسا با هر گونه حکومت سلطنتی، چه سکولار و چه اسلامی مخالف اند. اگر چه این گروه خود به جریانات مختلف مدافع یا مخالف سرمایه داری، یا اسلامی و سکولار قابل تقسیم است، اما بیشتر مدافعان آن در لزوم چرخشی بودن مسئولیت های نظام در طی انتخابات آزاد و دمکراتیک با حضور احزاب و سازمان های سیاسی و تقسیم قدرت بین جامعه مدنی و قوای حاکم از یک سو و رعایت حقوق دمکراتیک مردم و حقوق بشر از سوی دیگر متفق القول اند. جریان های چپ کشورعموما در چنین طیفی جای می گیرند.
گروه دوم مشروطه خواهان اسلامی اند. مشروطه خواهی اسلامی در واقع شامل طیف وسیعی از جریان هاست که حول و حوش اصلاح طلبان و دوم خردادی ها تجمع یافته اند. مشروطه خواهان اسلامی شامل دو گروه رادیکال و میانه روست. می توان باور داشت که مشروطه خواهی بخش هایی از اصلاح طلبان رادیکال، بویژه جریانات برون حکومتی، یک استراتژی مرحله ای برای رسیدن به نوعی جمهوری باشد، اما فعالیت جناح راست مشروطه خواهان اسلامی را تنها می توان در اصلاح کار و تدابیر حکومتی سلطان و تا حدی مشروط ساختن آن خلاصه دید.
گروه سومی هم وجود دارد که با اساس سلطنت مخالفتی ندارد، بلکه بیشتر با این سلطان و شیوه های حکومتی اش مشکل دارد و خود و یا نمایندگانش را افراد صالح تری برای جایگزینی سلطان موجود می داند. آیت الله رفسنجانی و طیف های نزدیک به او را می توان تا حد بسیار زیادی مصداق چنین جریانی دانست.
از طرح ماجرا های یک سال گذشته و استعفا ها و امتناع ها که بگذریم، و با در نظر گرفتن دالان تنگ احراز صلاحیت های شورای نگهبانان حاکمیت، هم اکنون دو کاندیدای مطرح از دوسوی جبهه ی اصلاح طلبی برای مصاف با محمود احمدی نژاد - کاندید دستگاه حکومتی - پا به میدان مبارزه گذاشته اند. این در حالی ست که همه ی امکانات حکومتی بویژه رادیو و تلویزیون و بسیج چند میلیونی با امکانات مالی بی پایان برای جلب و دخالت در سرنوشت آرا دراختیار کاندیدای حاکمان قراردارد و در واقع یک شرایط نابرابر به هر دو این کاندیدا ها تحمیل شده است. خواست و هدف راهبران نظام به روشنی آن است که این دو کاندیدا یعنی مهندس موسوی و آیت الله کروبی در تنور انتخابات بسوزند و آن را برای پیروزی "چشمگیر" احمدی نژاد گرم کنند. اصلاح طلبان اما با توجه به عمق نارضایتی مردم از سیاست های رژیم به این امید دارند که با رویکرد مردم به آن ها، چنان تفاوت آرایی را رقم بزنند که اعمال تقلب انتخاباتی در ابعادی وسیع تر برای جناح رقیب دشوار وغیرعملی گردد.
به نظر اینجانب مخالفت ها و رودررویی های بیرون و درون حکومتی موجود را می توان در چنین چارچوبی ارزیابی کرد و از چنین تحلیلی برای تعیین تاکتیک های درست سیاسی بهره گرفت. مهمترین سئوالی که باید به آن پاسخ داد آن است که آیا جمهوری خواهان می توانند به مبارزه ی سیاسی وسیع موجود بین مشروطه خواهان و مدافعان نظامی گرای حکومت سلطانی بی تفاوت بمانند یا از چنان توان، پایگاه و جایگاهی در جامعه برخوردارند که با حملات کینه توزانه علیه کاندیداهای اصلاح طلب جبهه مبارزه ی دیگری بگشایند؟ پاسخ به چنین سئوالی تکلیف مبارزه را در این مرحله از کارزار روشن می سازد.
واقعیت ها بر خلاف خواست و باور تحریم گرایان بر این دلالت دارد که صف بندی و رودررویی اصلاح طلبان بویژه مهندس موسوی با ارکان قدرت استبدادی با پشتیبانی مردم عمق می گیرد و گسترش می یابد و شرکت نیروهای تحول خواه در این کارزار به مراحل اثر گذارتری نزدیک می شود. می توان و باید به رویش گرایش های دمکراتیک در این تحولات "سبز" خوشبین بود و در راه آن به مبارزه برخاست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر