(بخش دوم)
فراهم کردن شرایط برای شرکت بخشی از اصلاح طلبان
الف. ج
چنین بنا داشتم که مقالهٔ« انتخابات مجلس نهم کلید خورد» را در سه قسمت: یعنی اول: تحلیلی از شرایط موجود و طرح های در دست اقدام، دوم: پارادایم های انتخاباتی اپوزیسیون و تاثیر رویدادهای انتخابات ریاست جمهوری نهم بر آن، و سوم: پیشنهاد راهکارهایی برای فعال شدن نیروهای مردمی در برخورد با انتخابات، ارائه کنم. اما جالب آنکه همزمان و در میان کارزار اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها، انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز کلید خورده و سیر رویدادهایش صف بندی هایی را نمودار می کند که پرداختن به آن، برای کارم بسیار ضروری است. به همین دلیل تصمیم گرفتم بخش دوم مقالهٔ خود را به کلید خوردن انتخابات ریاست جمهوری دهم اختصاص دهم که همپوشی های بزرگی در ترسیم صحنهٔ سیاسی دارد و در بخش های بعدی طرح قبلی خود را توامان و برای هر دو فرایند انتخاباتی ادامه دهم.
***
سیر رویدادها در انتخابات قبلی ریاست جمهوری و حضور فعال جریان های اصلاح طلب و بخشی از احزاب و سازمان ها بویژه شرکت پر شور و همراه با اعتراضات بعدیِ قهرمانهٔ مردم میهن مان به تقلب و کودتای آشکار انتخاباتی که با وحشیانه ترین شکل سرکوب روبرو شد، ضربهٔ بزرگی به مشروعیت حاکمان مستبد جمهوری اسلامی چه در داخل کشور و چه در عرصهٔ جهانی زده و شکاف بزرگی را در آن بوجود آورده است. همین امر است که رژیم را به تکاپو وامی دارد تا برای ترمیم چهره در هم شکسته و پوشش ماهیت استبدادی، تعادل و توازن نیروهای درونی و جبران آسیب جدی به نرمقدرت به هم بافتهٔ طولانی مدتش قدمهایی بردارد.
فعال تر شدن طرح های برگزاری انتخابات در دفتر امور مهندسی؟! ستاد رهبری را باید در همین راستا بررسی کرد. حتی شاید بتوان نمایش های به شدت سازمان یافته و مدیریت شده برای به اصطلاح «استقبال پر شور» از رهبری در قم، یا احمدی نژاد در لبنان، آن هم با بذل و بخشش های ملوکانه و صد ها میلیارد تومان هزینه از جیب مردم را، علاوه بر تلاش برای التیام این زخم بزرگ و کاری، در عین حال اولین میتینگ های انتخاباتی زعمای نظام نیز به حساب آورد. بیهوده نیست که همزمان با این سفرها و بلافاصله بعد از آن، جلسات هماهنگی برای مهندسی انتخابات بعدی گسترش یافته و تدوین طرح ها برای چگونگی آن در دستور کار قرار می گیرد.
این احمدی نژاد است که رئیس دفتر خود اسفندیار رحیم مشایی را بعنوان اولین کاندید ریاست جمهوری در این انتخابات، آن هم بسیار پیش از موقع، تعیین می کند و به پیش می اندازد تا بر طبق مدل روسی پوتین- مدودف، معاون اولی او را خود بپذیرد و به برنامه هایش ادامه دهد. اما از آنجا که سرعت تحولات در جمهوری اسلامی شتاب حیرت انگیزی دارد، پروندهٔ این طرح، در همین چند ماه از چند سالِ مانده به انتخابات، به سرعت بسته می شود. چرا که، مطرح شدن کاندیداتوری مشایی، چشم و چراغ احمدی نژاد، با طرح تبلیغاتی «مکتب ایرانی» با ابراز مخالفت های گسترده درون حکومتی و بخشی از فرماندهان سپاه مواجه می شود و کار به جایی می کشد که صفارهرندی در همایش هادیان سپاه با اشاره به مباحث زودهنگام انتخاباتی بگوید:
"عدهای که از هم اکنون برای انتخابات ریاست جمهوری سه سال بعد شال و کلاه کردهاند، باید بدانند که نتیجه کلید زدن زودهنگام انتخابات در کشور، راه افتادن جنگ داخلی است." (خبرگزاری دانشجویان ایران- ایسنا).
و این تهدید، یعنی شکاف و جنگ بین جنگ سالاران نظام، چیزی نیست که رژیم در چنین شرایطی توان وارد شدن بدان را داشته باشد. و همین اشارهها در پس پرده و به شکل عیان، کافی ست تا مشایی را به کناره گیری وا دارد، چرا که به گفتهٔ رمز گونهٔ او:
«ملت بزرگ ایران خیلی بزرگتر از آن است که خود را به عنوان کاندیدا معرفی کنم.»
که معنی آن به روشنی یعنی اینکه کوچکتر از آن است که اجازه داشته باشد باعث بوجود آمدن صف بندی هایی از این دست و در این حد در میان صاحب اختیاران امور شود.
اما همزمان با این عقب نشینی اجباری، تعرض تازه ای از طرف افراط گرایان حامی احمدی نژاد آغاز می شود. آن ها از فرایندهای به اصطلاح اصولگرایی حاکم بر رژیم به خوبی آگاهند و می دانند برای رسیدن به اهدافشان باید بر اساس پروندهسازی های گسترده در شکنجهگاهها و اعترافات ساختگی مسئولین احزاب اصلاحطلب، دستگیری رهبران جنبش سبز را بعنوان برگ آخر این پروندهها عملی ساخته تا بتوانند بخشی از رقیبان اصولگرای میانداری کرده را منفعل سازند و از رقابت با خود برحذر دارند و مطابق طرح احمدی نژاد در نشست با اصولگرایان به دنبالهٔ کم تاثیری بر منویات آن وادار سازند. آن ها به خوبی متوجه اند، اگر نتوانند در این مرحله کار را تمام کنند، ممکن است قربانی ساخت و پاخت هایی شوند که در بالا صورت می گیرد. به همین دلیل است که این باند با انتقاد از زمینگیر شدن پروژهٔ «درآوردن چشم فتنه» به علت میانداری اصولگرایان، بر طبل یورشی تازه می کوبد و این بار رئیس قوه قضائیه را مستقیما مورد تعرض قرار می دهد.
کیهان در تاریخ ۲۲ آذر می نویسد:
«اگر دستگاه قضايي به وظيفه خود به درستي عمل نكند، پاسخ ما به سران فتنه پشيمان كننده خواهد بود. اين بار قيامي چون 9 دي فقط به حضور و شعار ختم نخواهد شد.»
این تهدید با نوشتهٔ هتاکانه ای در وبلاگ یکی از نویسندگان سابق صفحه دوم معروف روزنامه کیهان به نام «حسین قدیانی» ادامه می یابد که در سایت دیگر این گروه «مشرق» بازتاب میابد. اما این یورش نیز خیلی سریع تر از آنی که تصورش می رود پاسخ می گیرد، دادستانی تهران، ضمن بستن سایت مشرق و وبلاگ «قطعه ۲۶»، دستور بازداشت حسین قدیانی را صادر می کند و نشان می دهد اجازهٔ چنین عملی به آن ها داده نخواهد شد. این در حالی ست که روح الله حسینیان و غلامحسین الهام دو چهره شناخته شدهٔ باند کودتا به عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران با زبانی تند و تیز به خاطر تحت فشار قرار دادن سایت ها و روزنامه های افراطیون و نیز و بویژه این دستگیری اعتراض می کنند، اما پاسخ باز هم تند تر دادستان تهران حکایت از شکافهای جدی دارد. جعفری در دفاع از عمل خود اعلام می دارد:
«نکته جالب اينکه؛ دادستاني، هم از سوي جريان و عوامل فتنه محکوم ميشود و هم از سوي دلسوزان انقلاب، آن هم به اتهام حمايت از فتنه! ظاهراً اين جريان، خود در حال تبديل به فتنهاي است که آرامش عمومي و امنيت داخلي و حتي خارجي را تحتالشعاع قرار خواهد داد.»
برای اینکه پیوند همهٔ این رویدادها را با فرایند انتخاباتی آیندهٔ رژیم دریابیم نگاه به سخنان روشنگرانهٔ غفوری فرد که همچون سردار رضایی، سابقهٔ طولانی در بیان برخی ناگفته های رژیم دارد، خالی از فایده نیست. او حداقل یکی از طرح های پیشنهادی، اما در حال اجرای رژیم را مشخص می کند که به تحلیل و تفسیر هم نیازی ندارد:
"میرحسین موسوی و مهدی کروبی از مرزهای نظام عبور کرده و کاملا تمام شدهاند... اما محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی اگرچه اشتباهاتی داشتهاند، اما داخل نظامند و حتی مصداق خواص بی بصیرت هم نیستند ... من شنیدهام که نظر رهبری این است که هاشمی و خاتمی در داخل نظام هستند. ممکن است آنها اشتباهاتی داشته باشند اما بعید میدانم که مصداق خواص بیبصیرت باشند...»
«(موسوی و کروبی) به جز شرایط سنی ... شرایط دیگر برای آنکه بتوانند از سوی شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری آینده تأیید صلاحیت بشوند و یا بالاتر از آن بتوانند رأی مردم را به دست بیاورند را هم از دست دادهاند. بنده چنین احتمالی را بعید میدانم. بهتر است اصلاحطلبان با چهره جدیدتری وارد عرصه رقابت شوند.»
او در مورد خاتمی اعلام می کند که : «خارج از چارچوب نظام نیست» اما پیشنهادش به صراحت «محمدرضا عارف» معاون اول خاتمی در دورهٔ ریاست جمهوری اوست که می تواند: «از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت شود.» او شانس «چهرههایی از این دست» را بیشتری می داند. و در مورد امکان شرکت اصلاح طلبان در انتخابات راهکاری را نشان می دهد که عصارهٔ طرح ارئه شده است. او می گوید:
«از نظر تئوری همه چیز ممکن است و اصلاحطلبان هم میتوانند برای انتخابات مجلس نهم نامزد معرفی کنند ... ولی اینکه چقدر نامزد آنها شانس تأیید از سوی شورای نگهبان را دارد و میتواند رأی هم بیاورد، جای سؤال است. باید منتظر بود و دید آیا آنان کاندیدای با صلاحیت معرفی خواهند کرد یا تنها افرادی را معرفی خواهند کرد که یقین دارند نمی توانند رای مثبت شورای محترم نگهبان را کسب کنند... اگر همین الان چنین انتخاباتی برگزار شود که شانس آنها بسیار بسیار کم است. ولی خوب تا دوسال و نیم آینده احتمال دارد که آنها بتوانند بخشی از گذشتهشان را جبران کنند.» (به نقل از جرس- آذر ۲۱ آذرماه)
برای مقابله با چنین طرح هایی چه باید کرد. چگونه می توان جلوی شکاف اندازی در صف جنبش سبز را از آنان گرفت و صحنه سازی های انتخاباتی را که از همین ابتدا بر پایه نقض ابتدایی ترین حقوق شرکت کنندگان سازمان می یابد، به کارزاری بزرگ علیه گردانندگان آن تبدیل کرد ... ادامه داد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر