۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

انتخابات های نهم و دهم مجلس و ریاست جمهوری کلید خورد. بخش چهارم


۱۵ دیماه ۱۳۸۹


انتخابات های نهم و دهم مجلس و ریاست جمهوری کلید خورد
(بخش چهارم و نهایی)
در جهت تقویت جنبش سبز بکوشیم
الف. ج
بر آنم که قبل از ورود به بخش نهایی از بحث انتخابات آینده، ضمن بیان چند نکته ای در بارهٔ «سپهر سیاسی» و «مخاطبان و مخاطبان نهایی» نیروهای سیاسی مخالف، به پاسخگویی مسائلی بپردازم که در طول سه بخش قبلی مقاله عنوان کرده ام. به عبارت دیگر دانستن این مطالب را فرض نگرفته ام، چرا که بدون آگاهی نسبت به آن، درک مقاله با ابهاماتی روبرو خواهد بود.
سپهر سیاسی
سپهر یا فضای[i] سیاسی دارای ویژگی هایی ست که نمی توان بدون رعایت قانون مندی هایش، تاثیر سازنده، جدی و هدفداری در آن داشت و یا بر آن گذاشت. یکی از عمومی ترین ویژگی های هر فضا یا سپهر، چه سیاسی باشد یا نباشد، جایگاه و موقعیت عوامل مستقر در آن و نقش هر جایگاه در کنش و واکنش های درونی و محیطی آن است. پراتیک یک نیروی سیاسی بسته به اینکه چه جایگاهی در سپهر سیاسی داشته باشد، از ویژگی های خاصی برخوردار می شود و رعایت های خاصی را می طلبد که لازم است در همه حال در نظر گرفته شود.
می توان در سپهر سیاسی کشورمان بخش هایی را مشخص ساخت. حد اقل سه بخش عمده در این فضا تا حد زیادی قابل تمایز است. بخشی که فعالیت های هنوز قانونی یا نیمه قانونی شناخته شده در آن جریان دارد، بخشی که سال هاست غیر قانونی قلمداد می شود و در زیر ضرب نیروهای امنیتی رژیم قرار دارد، ولی رژیم موفق به کنترل کامل آن نبوده است، و در نهایت فضای آزاد سیاسی در خارج از کشور که اغلب رهبران نیروهای مخالف رژیم در آن زندگی می کنند. ناگفته پیداست که ما در بخش نیمه قانونی فضای سیاسی داخل کشور با دوگانگی ها و سیالیت های قابل توجهی نیز روبرو باشیم و این مرزها در حال تغییر و تحول باشند. ذکر این نکته نیز لازم است که در خارج از کشور نیز برای نیروهای سیاسی فضایی آزاد تا نیمه آزاد با محدودیت های خاص خود وجود دارد، چرا که نیروهای امنیتی رژیم چتر کنترلی خود را بر آن هر روز گسترش داده و سابقه ناامن کردن آن با بستن رهبران نیروهای سیاسی به رگبار مسلسل (میکونوس) و ربودن افراد و انتقال آن ها به داخل کشور در چمدان های دیپلماتیک (باکو) از خاطره ها محو نشده و نمی شود . این محدودیت ها برای افرادی که رفت و آمد به داخل کشور دارند (برای مثال دانشجویان) بسیار سخت تر است و باید به درستی درک شود.
باید متوجه بود که از منظری دیگر، وجود یک نظام طبقاتی اجتماعی با اقشار و لایه های مختلف باعث بوجود آمدن تقسیم بندی دیگری در این سپهر سیاسی می شود. یعنی بسته به اینکه مخاطب یک نیروی سیاسی در طبقات فرودست جامعه قرار می گیرد، یا فرا دست، و یا اقشار میانی  ارتباطش با این فضا و سایر عوامل و فرایندهای جاری در آن تعریف متفاوتی به خود می گیرد[ii]. 
اینکه یک نیروی سیاسی در کدام یک از بخش های این سپهر سیاسی فعالیت می کند و مخاطبان هدفش در کجای آن قرار می گیرند، بر نحوهٔ فعالیت هایش تاثیر جدی می گذارد. بدین معنی که حتی بین دو بخش از یک جریان سیاسی در داخل و خارج نیز، نمی توان یکسان بودن پراتیک و شیوهٔ تبلیغ سیاسی را  امری قطعی تصور کرد. مثال مشخصی از این تفاوت را بین اصلاح طلبان خارج و داخل کشور کشور و یا جریان های مختلف جنبش زنان در خارج و داخل می توان به عیان دید.
بخش بزرگی از نیروها، جریان ها و شخصیت های سیاسی خارج از کشور به درستی به این نکته تاکید داشته اند که تاکتیک ها و استراتژی های مرحله ای مبارزه باید در جهت تقویت جنبش در داخل کشور باشد، چرا که مردمی که در نهایت مخاطب این سیاست ورزی ها قرار می گیرند و قرار است با پراتیک توده ای و شکوهمند خود آن را به اجرا درآورند، در درون کشور زندگی می کنند. البته باید توجه داشت که ایرانیان خارج از کشور نیز جمعیت بزرگی را تشکیل می دهند که در این میان نقش آفرینی خود را دارند.
می دانیم که با بوجود آمدن «فضای مجازی» با میلیون ها کاربر به کمک اینترنت، علاوه بر فضای سیاسی واقعی ترسیم شده در بالا، فضای مجازی مهمی نیز حضور جدی دارد که بدون داشتن ویژگی های مکانی تعیین کننده، در تمام بخش های مختلف این سپهر سیاسی نفوذ داشته و بعلاوه بار انتقال بخش مهمی از اطلاعات و ارتباطات نیروهای مخالف و منتقد خارج از کشور با داخل را بر عهده دارد.
مخاطبان و مخاطبان نهایی
معمولا هر نیروی سیاسی جدی برای پیشبرد سیاست هایش هدف و مخاطبان نهایی مشخص شده ای دارد. اینکه این مخاطبان در کدام جایگاه طبقاتی از سپهر اجتماعی قرار بگیرند، باعث تاثیرات مختلفی مطابق توضیحات بالا می شود. برای مثال ممکن است مخاطبان یک نیروی سیاسی، اقشار متوسط جامعهٔ شهری یا دانشجویان باشد که بخش بزرگی از آن ها بویژه در برآمدهای سیاسی اجتماعی حضور قابل توجهی در فضای مجازی داشته اند و شیوه های تشکل های شبکه ای مدرن در فضای مجازی را تا حدی تجربه کرده اند، یا بخش های مختلف طبقهٔ کارگر که برای متشکل شدنش هنوز در فضای واقعی نیمه قانونی و غیر قانونی می کوشد.
اما علاوه بر مخاطبان نهایی، در اغلب موارد، مخاطبان گوناگون دیگری نیز یک نیروی سیاسی را احاطه می کنند که دارای موقعیت و جایگاه اجتماعی یکسانی نیستند و اگر این فضای چند مخاطبی به نفع مخاطبان نهایی تقلیل داده شود، کارایی فعالیت ها به تدریج کاهش یافته و انتشار پیام های سیاسی تضعیف می شود. برای مثال نیروی سیاسی چپی را در نظر بگیرید که فعالیت های سازمان یافته ای در خارج از کشور دارد. بی شک مخاطبان نزدیک این نیروی سیاسی در فضای واقعی پیرامونش مشابهت چندانی با طبقهٔ کارگر در جمهوری اسلامی ندارند که تحت خفقان حاکم بر کشور بی هیچ پشت و پناهی برای تامین معاش روزانه از بام تا شام می دوند. اما حمایت همین نیروی اطراف در خارج است که تا حد زیادی آن سازمان را در شرایط و موقعیت فعلی برای فعالیت های هدفدار بلند مدتش سر پا نگه می دارد. همچنین هر حزب یا سازمان یا جنبش سیاسی متحدین دور  و  نزدیکی دارد که نمی تواند بدون توجه به تاثیرات متقابل فعالیت هایش بر این نیروها به عملی سیاسی دست بزند.
روشن است که در چنین شرایطی یک حزب یا سازمان سیاسی جدی و مبارز و مسئول ناچار است در تاکتیک های سیاسی خود، چند وجهی بودن فضا و پیچیدگی اثر پیام ها و عمل سیاسی و تاثیرات متقابل تاکتیک هایش بر دیگر نیروها را در هر لحظه دریابد. و به همین لحاظ پیام های سیاسی نه بر اساس درستی مطلق آن پیام ها، بلکه در عین حال وابستگی های متقابل نسبی در فضای سیاسی تعریف و ترسیم می شود.
تحلیل و ارزیابی مواضع گذشته
 اگر بخواهیم از تجربهٔ انتخابات درس بگیریم، پیچیدگی های صحنهٔ مبارزه را درک کنیم و حضوری هرچه جدی تر در صف نخست پیکار مردم زحمتکش مان داشته باشیم، باید تحلیل و ارزیابی دقیقی از مواضع قبلی خود و دیگران داشته باشیم. انتخابات نهم ریاست جمهوری درس های بس گرانبهایی داشت که شایسته است بدان توجه جدی شود.  قبل از هرچیز باید بدان روزها بازگشت و از خود پرسید تا چه اندازه سیر رویدادها را درک و تا حدی پیشبینی کرده بودیم. به عبارت دیگر سیر وقایعی که روی داد، یعنی:
·         صف بندی های کاندیداها
·         شرکت مردم در رای گیری
·         تقلب وسیع انتخاباتی
·         شکست انتخابات مهندسی شده
·         کودتای انتخاباتی
·         و مقاومت مردم در برابر آن و سرکوب های گسترده و خونین مردم توسط سپاه و بسیج
که در بخش قبلی مقاله به تشریح آن پرداختم تا چه حد برای مان قابل تصور بوده است. اگر تصور ما با آنچه روی داد فاصلهٔ جدی داشته، و از ریشه یابی عمیق علت این کوررنگی به سادگی چشم پوشی کرده ایم، با مشکلی جدی مواجهیم. و طبیعی ست که در چنین حالتی همان بلایی بر سرمان خواهد آمد که امروز در برخی نوشته ها و تحلیل ها با آن روبروییم: عدم به رسمیت شناختن جنبشی به نام جنبش سبز و تلاش برای جانشین سازی آن با ذهنیاتی بدور از واقعیت. این روش متاسفانه در نهایت به بیراهه می رود و  مبارزه با رهبران این جنبش یعنی موسوی، خاتمی، و کروبی را جایگزین خامنه ای، سپاه، احمدی نژاد و ... و به عبارت دیگر رژیمی می نماید که هم اصلاح طلبان و هم سایر نیروهای مخالف در حال مبارزه با آن بوده اند.
می توان پرسید آیا بخش اعظم و هستهٔ اصلی و تعیین کنندهٔ مردم معترضی که حماسه های بزرگ رودررویی با رژیم ضد دمکراتیک و قرون وسطایی را رقم زدند، همان هایی نبودند که در انتخابات شرکت کردند. اگر بوده اند، که بوده اند، باید پرسید چرا ما در تشخیص «توده های مردم» به معنای دقیق کلمه دچار خطا شدیم و ریشهٔ این خطای بسیار جدی ما در کجاست؟ به عبارت دیگر به طریقی علمی ریشه یابی کنیم و ببینیم چه چیزی نیاز به بازنگری دارد: بینش ما، روش های جمع آوری فاکت ها و تحلیل آن، عدم درک صحیح سپهر سیاسی، یا  جایگزینی مخاطبان میانی و کناری به جای مخاطبان اصلی، یا ...؟
بررسی های من از مواضع نیروهای سیاسی مخالف مترقی در طی دوره انتخابات و بعد از آن نشان از آن دارد که عدم شناخت فضای سیاسی، و تاثیر مخاطبان میانی و کناری و همچنین جایگاه این سازمان ها در شکل گیری تحلیل ها و مواضع نارسای اعلام شدهٔ بسیاری از آنان تاثیر قابل توجه داشته است. به عبارت دیگر هر چه این سازمان ها و احزاب توجه جدی تر و رابطهٔ ملموس تری با مخاطبان نهایی داشته، و درک عمیق تری از سپهر سیاسی و محدودیت ها و ویژگی های نیروهای مستقر در جایگاه های متفاوت آن به دست آورده، و واقعگرایی بیشتری در روش برخوردشان داشته اند، به تناقض های کمتری دچار بوده و مواضع درست تر، موثر تر و اثربخش تری گرفته اند. همچنین این بررسی ها نشان می دهد، بر خلاف ادعای برخی روشنفکران، این دفاع از مواضعی طبقاتی زحمتکشان یا سرمایه داران نیست که صف بندی شرکت و تحریم را شکل می دهد. در هر دو طیف، یعنی شرکت کنندگان کنندگان و تحریم گران، با انواع نیروهای چپ، سکولار و مذهبی روبرو هستیم- برای مثال سلطنت طلبان، مجاهدین و راه کارگری ها مدافع تحریم، و جمهوری خواهان و ملی گرایان، اصلاح طلبان و توده ای ها و ااکثریتی ها مدافع شرکت.
راهکارهایی در برابر جنبش سبز
به نظر می رسد با توجه به زودرس بودن داوری در مورد صف بندی های احتمالی آینده، بهتر باشد به ذکر مهم ترین نکات اکتفا کنم و تحلیل های دقیق تر این مصاف ها را برای دوران مناسبش بگذارم. (همه جا با بحرانی شدن موقعیت دولت های بر آمده از انتخابات به اعلام انتخابات زود رس و پیش از موقع دست می زنند، در کشور دیکتاتور زدهٔ ما ظاهرا مبارزات انتخاباتی بعدی را زود تر شروع می کنند)
·         باید متصور بود که نیروهای فعال در بخش های قانونی و نیمه قانونی سپهر سیاسی کشور تمایل داشته باشند به نوعی موضعگیری کنند که امکانات محدود فعالیت های سیاسی اجتماعی شان حفظ شود یا حداقل کمتر نشود. بخشی از این نیروها باخطر جدی دستگیری در یورش های بعدی مواجه اند و به درستی محتاطانه تر برخورد می کنند و خواهند کرد و بهتر است موضعگیری های گاه متفاوت این نیروها را درک کرد و آن را از روی جهل یا احیانا چرخش به طرف حاکمیت و یا «خیانت» به مردم اشتباه نگرفت. ممکن است بخشی از تشکل ها و جریان های مشارکت کننده در جنبش سبز به شرکت در انتخابات بعدی (حد اقل در مراحل مقدماتی) گرایشاتی نشان دهند و از هم اکنون در تعیین پلتفرم هایی برای تعیین مرز مشارکت یا عدم مشارکت شان فعال باشند. فعالیت فراکسیون اصلاح طلبان مجلس و سخنان حساب شدهٔ خاتمی در برابر آنان برای ترسیم پارادایم انتخاباتی اصلاح طلبان را باید از زمرهٔ اینگونه اقدامات دانست[iii]. از دست دادن فضای قانونی و نیمه قانونی (با شاخص های جمهوری اسلامی) به هزینهٔ موضعگیری های به ظاهر تند تر علیه گردانندگان امور و یا احیانا قهر و ترک همهٔ سنت های سیاسی گذشته، نه برای یک نیروی سیاسی معقول است و نه وقوعش دردی را از آن نیرو و از دیگران دوا می کند. باید در این زمینه متوجه جایگاه اصلاح طلبان و مخاطبان نهایی شان بود که می تواند با جایگاه برخی از دیگر نیروهای جنبش سبز و مخاطبان آنان تا حد معینی فاصله داشته باشد. (البته این به معنای نقد مثبت و سازنده و لزوم تصحیح تدریجی برخی مواضع دمکراتیک و همچنین بویژه در زمینهٔ اقتصادی و اجتماعی برای هر چه نزدیک تر شدن به خواست های مردم نیست.)
·         برآمدهای اعتراضی مردم که پوشش رسانه ای جهانی می یافت و بر خارج کشور سایه انداخته بود و همچنین ارتباط رسانه ای مخاطبان میلیونی خارج از کشور با سیر رویدادها در داخل کشور کاهش می یابد. به دلیل تسلط دوباره واقعیت های سپهر سیاسی خارج از کشور بر مخاطبان کناری و میانی نیروهای مخالف مستقر در این فضا، با فشار خواست ها و سلیقه های متفاوت این بخش از مردم مان بر بدنهٔ این نیروها روبروییم. متاسفانه تاثیر گسست دوبارهٔ این دو بخش از سپهر سیاسی، یعنی خارج و داخل از هم اکنون مشاهده می شود. به نظر می رسد پاسخگویی به این دو گانگی بدون تقلیل آن به یک بخش، هنری ست که رشد و افزایش توانمندی نیروهای سیاسی بویژه چپ ها را می طلبد. برای این کار، در تجربهٔ تاریخی چپ ها سنت مبارزات چند سطحی ارزنده و موفقی بویژه در جریان انقلاب بهمن وجود دارد که می باید از آن بهره گرفت.
·         نیروهای مختلف سیاسی شرکت کننده در جنبش سبز، بیش از آنی که نگران سرنوشت مخاطبان نهایی نیروهای دیگر باشند، باید بتوانند نگران سرنوشت مخاطبان نهایی خود باشند و نیازهای واقعی آنان را درک کنند و به شیوه ای واقعبینانه و مسئولانه بدان پاسخ بدهند. اینکه نیرویی تصور کند نمایندهٔ همه است و مطاعی فراهم کرده که به دست همه می رسد و همه به یک میزان طالب و خریدار آنند، بسیار غیر واقعبینانه، و از نظر سیاسی یک خطای استراتژیک است.
·         از آنجا که فضاهای سیاسی همچون دیگر سپهرهای اجتماعی دارای یک به هم پیوستگی هستی شناسانه اند،  پراتیک و پیام های سیاسی نیروهای مخالف همانطور که در بخش قبلی مقاله توضیح دادم با کنش و واکنش های مختلف در سپهر سیاسی روبرو می شود و تاثیرات متقابل پیچیده ای قبل از اثرگذاری نهایی آن ها شکل می گیرد. (برای مثال بکارگیری شعارهای مطالبه محوران توسط ستادهای تبلیغاتی موسوی و کروبی که در بخش قبلی مقاله تشریح کردم). به همین دلیل، بسیار مهم است که ضمن در نظر گرفتن مبارزات دیگر نیروها در این سپهر سیاسی، راه هایی را یافت تا نحوهٔ اثرگذاری رفتارها را شناخت، فاکت های مربوط به آن را با دقت جمع آوری نمود و به جای تحلیل و نقد پیام ها در خلاء، تاثیر آن ها را بر سپهر سیاسی شناخت و آنگاه مورد ارزیابی و نقد قرار داد. برای مثال کافی ست «سخنرانی خاتمی در نشست با فراکسیون اقلیت مجلس» را در جستجوی گوگل بگذارید تا متوجه شوید به جای یافتن این سخنرانی تا چند صفحه اول مواجه با حملات جنون آسای سایت های اصولگرایان و اصولگرایان افراطی برای مقابله با آن می شوید. این نشان می دهد که برخلاف برخی تحلیل های نادرست و بسیار مخرب رایج توسط برخی تحلیلگران مغرض و هدفدار، موضعگیری خاتمی حاوی هیچ پیام سازشی نیست، بلکه به صف آرایی دوبارهٔ اصلاح طلبان و باند کودتا می انجامد- اگرچه موضعگیری او موضعگیری مطلوب این یا آن فرد یا جریان سیاسی نباشد.
·         بسیار مهم است که در هر قدم و هر گام نهادها و تشکل های سیاسی موجود را تقویت کنیم و از جایگزینی و تقویت شخصیت ها و جریان های بدون هویت و شناسنامه ای که هر روزه شکل می گیرند و چند روزه نوبت آنان است اجتناب کنیم. تدوین موضعگیری ها و پراتیک سیاسی درست و تاثیر گذار کار بسیار پیچیده ای ست، به تجربه های طولانی و همچنین دانش های گوناگون در عرصه های متفاوت و ارتباط توده ای فعال نیاز دارد و نمی تواند توسط روشنفکران منفرد یا محافلی موقت و چند روزه و هنوز پا در هوا صورت بگیرد. پیدایش یک حزب یا سازمان یا جنبش در تاریخ سیاسی کشور را باید چیزی شبیه پیدایش یک گونهٔ حیاتی شناخت. احزاب و سازمان ها بخش جدایی ناپذیر از یک سپهر سیاسی اند و چه کوچک و چه بزرگ بر نحوهٔ زیست آن تاثیر می گذارند. هیچ نقدی در چارچوب یک جنبش اجتماعی نباید با هدف حذف دیگر نیروها یا تخریب آن ها صورت بگیرد. تلاش برای تخریب چهرهٔ احزاب و سازمان ها با ترفندهای گوناگون همیشه کار دشمنان آزادی و دمکراسی بوده و هست، اگر چه با نام دمکراسی و تنوع نظرات یا از سوی دیگر کمونیسم ناب و انقلابی و چه و چه بیان شود. به عبارت دیگر، نقد سیاسی موازین دقیقی دارد که لازم است در این میان رعایت شود و بزرگ ترین شاخص قابل توجه آن تقویت همبستگی در میان جنبش است.
·         تنوع در سپهر سیاسی کشور را یک اشتباه یا ندانم کاری نباید دانست، و یک امر موقتی که به زودی رفع خواهد شد هم نمی توان قلمداد کرد در کمال خوشبختی چه بخواهیم و چه نخواهیم رو به گسترش است. به همین دلیل همهٔ نیروهای سیاسی ای که تا کنون فرقه ای برخورد کرده و خود را حق مطلق و بقیه را باطل مطلق پنداشته اند، در این سپهر با مشکل مواجه خواهند شد. واقعیت ها قوی تر از آنند که کسی بتواند از آن روی بگرداند. به همین دلیل، همه نیازمند آن خواهند بود که منعطف تر، چند وجهی تر، و واقعبینانه تر با سیر وقایع برخورد کنند تا تاثیر قوی تری در جهت اهدافشان بر این سپهر سیاسی داشته باشند. طبعا هر چه یک حزب یا سازمان سیاسی با تجربه تر و واقعبین تر باشد، چنین گرایشی در شیوهٔ برخوردهایش بیشتر دیده خواهد شد. اشتباه ترین کار آن است که به جای درس آموزی از عمل رشد یافته تر برخی از احزاب ریشه دار که وجودشان افتخاری برای مبارزات هم میهنمانمان است، یاد جرم تراشی هایی برای آن ها در فلان یا بهمان تاریخ بیفتیم و آن ها را بکوبیم.
تاریخ چند دههٔ جمهوری اسلامی حاوی فراز و نشیب های مختلفی بوده است. افزایش و کاهش ادواری رودررویی پایینی ها و بالایی ها و نیز درگیری و تضاد میان بالایی ها به تناوب و توامان مسیر این رویدادها را رقم زده است. به همین دلیل اشکال مختلفی از مبارزه در دوران های مختلف در دستور کار نیروهای سیاسی قرارگرفته، که جنبش های توده ای و مبارزات انتخاباتی بخشی از آن است. در یکی دو سال گذشته، مردم ما بویژه در جریان جنبش سبز نشان دادند که تجربه و خرد اجتماعی گردآمده از تاریخ مبارزات سیاسی مادران و پدرانشان را نه تنها دور نریخته اند، بلکه فرا گرفته و به خوبی و حتی گسترده تر از تصور برخی روشنفکران توبه کننده از مبارزات گذشته، ارتقاء داده و بکار بسته اند.
و آخر اینکه، فاکت های سیاسی از هم اکنون نشان از کارزار انتخاباتی تازه ای دارد که قرار است به اصطلاح آیندهٔ تضادهای سیاسی درون حکومتی را سر و سامان دهد. گردانندگان رژیم مسلما اجازه نخواهند داد تجربه قبلی تکرار شود و درس های لازم را از شکست سرهم بندی مشروعیت های چهل میلیونی گرفته اند. هر کدام از ما اعضای جنبش سبز از هم اکنون، برای این سئوال که آیا برای سر وسامان دادن به مشروعیت بر باد رفته، به بخشی از اصلاح طلبان اجازه شرکت داده خواهد شد،  و یا اینکه آیا «توده های مردم» بی باور به این حضرات حاضرند باز هم در یک انتخابات سراسر تقلب دیگر شرکت کنند، فرض های اولیه و پاسخ های روشنی داریم. اما بهتر است به جای نسخه پیچی ها و  مطلق کردن و شاخ و برگ دادن به چنین پاسخ هایی، برای هر نوع چرخشی در فضای سیاسی آماده باشیم و تلاش کنیم در حین وجود تنوع و اختلاف در درون جنبش، رودررویی یکپارچهٔ آن را با کودتا گران حفظ کنیم عمق دهیم، و گسترش دهیم. تردیدی نیست که «توده های مردم» همیشه برای گشایش راه های مسدود و بستهٔ پیشارویشان معجزه های تازه ای را به نمایش می گذارند.
خواست تاریخی مردم ایران برای تشکیل جنبشی گسترده و مردمی علیه رژیم دیکتاتوری حاکم با مبارزات حماسی در جریان انتخابات نهم ریاست جمهوری و اعتراضات علیه کودتا رقم خورده و ما آن را در غالب جنبش سبز بدست آورده ایم، باید از این جنبش همچون مردمک های چشم نگهداری کنیم.
۱۵ دیماه ۱۳۸۹


[i]  من در این مقاله سپهر و فضا را مترادف یکدیگر گرفته ام، اما به علت نو بودن این مفاهیم در بحث های سیاسی، و برای ارتباط زبانی بهتری با خوانندگان از آن ها هر دوی آن ها در کنار هم و جابجا استفاده کرده ام.
[ii]  از تقسیمات جغرافیایی فضا مانند شهر و روستا و یا روستاشهرها در ایران به خاطر خلاصه کردن مطلب گذشته ام.
[iii]  سخنان خاتمی در نشست با فراکسیون اقلیت مجلس (http://www.emruznews.com/2010/12/post-5348.php)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر