درس های جنگ قفقاز برای مبارزان جنبش صلح در ایران
احمد سپیداری
تجاوز نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی با راهبری آمریکا و اسرائیل که به شکلی وحشیانه و ضد انسانی بدون اخطار و اعلام قبلی، درست همزمان با اجرای برنامه ی افتتاحیه المپیک پکن که جلوه ای عظیم از دستاوردهای فن آورانه و مدیریتی جمهوری خلق چین را به نمایش می گذاشت، و واکنش و مقابله به مثل ناگزیر ارتش روسیه به آن که به حجم خونریزی ها و تخریب ها افزود، جدا از تحلیل علل بروز آن که در مقالات متعددی چه به صورت ترجمه و چه به صورت تالیف در نشریات و سایت ها و از جمله نوید نو بازتاب یافته، حاوی درس هایی ست که مبارزان جنبش صلح در کشور ما می باید از آن بسیار بیاموزند.
این درس ها بویژه از آن جهت اهمیت دارد که کشور ما نیز با آماج طرح های توطئه آمیز همان گروهبندی متجاوز یعنی آمریکا، ناتو و اسرائیل قرار داشته است و خطر یک حمله ی تجاوزکارانه مرگبار و آتش یک جنگ بزرگ منطقه ای همچون بختکی بر سر ما سنگینی می کند.
این درس ها چیست.
1- گزاره ی متاسفانه بسیار پر مصرف "زمینگیر شدن نیروی نظامی آمریکا در باطلاق عراق و افغانستان" و این تحلیل که نیروی نظامی آمریکا و ناتو توان درگیر شدن در جبهه ای دیگر را ندارد، گزاره ای بی پشتوانه ، و نظامیگری در دوران جهانی سازی وجهی محوری از سیاست های امپراطوری ست و هنوز هیچ نشانه ی مشخصی از پایان یا مهار آن به چشم نمی خورد.
2- گسترش توان بازداری نظامی – که حق هر کشوری ست - برخلاف تبلیغ برخی فرماندهان ارشد نظامی و دیگر سخنگویان متحد آن در راهبری جمهوری اسلامی، شاه بیت بازداری از تجاوز نظامی نخواهد بود، چرا که وقتی به نیروهای ابرقدرتی همچون روسیه بی مهابا و مستقیما حمله شود، تکلیف دیگرانی که سلاح های متعارف و محدود خریداری و یا تولید شده ی خود را هر روز بعنوان آخرین دستاوردهای بشری به نمایش می گذارند، روشن است.
3- در همه جنگ های سازمان داده شده ی دوران اخیر منطقه ای در اطراف و اکناف جهان نقش لابی های نفتی - نظامی و شرکت های غول پیکر صنعتی نظامی در مرکز ( آمریکا و اروپا) مشهود است و بسیاری از بحران های دامن زده شده، برای فضا سازی های سیاسی مورد استفاده ی بعدی قرار گرفته است. (گره خوردن بحران قفقاز به فعالیت های انتخاباتی مک کین نماینده ی انحصارات نظامی و متحدین آن در حزب جمهوری خواه مثالی ست نمونه وار).
4- در همه ی کشور های مورد تجاوز قرارگرفته، جنبش صلح ضعیف و آمادگی مردم برای جلوگیری از خطر جنگ جدی نبوده است. (در همین مورد اخیر حمله ددمنشانه به اوستیای جنوبی با هشدار لازم به خطر تجاوز و اقدام مناسب برای به میدان کشیدن جنبش های صلح و بسیج افکار عمومی جهان روبرو نبوده ایم. آیا تکیه بر توان نظامی پشتیبانان این کشور خودمختار و پیشبینی عدم امکان تجاوز علت خوشباوری ها نبوده است.)
5- شرکت های رسانه ای قدرتمند جهانی بعنوان ابزار تبلیغاتی جنگ سالاران عمل کرده و خبر رسانی تنها بعنوان پوشش جنایت های آنان بکار گرفته شده است. عدم پوشش خبری تجاوز گرجستان به اوستیای جنوبی در روزهای اولیه ی جنگ و یورش تبلیغاتی پردامنه به پاتک طرف روسی نشان داد که برخلاف تبلیغات نولیبرال های جهانی، چیزی بعنوان گردش آزاد اطلاعات وجود خارجی ندارد.
6- گزارشات مختلف از نگرانی ها و واکنش های مردم در سطح جهان نشان می دهد که برخلاف تبلیغات دروغین سرمایه داری، وجود ارودگاه سوسیالیستی در قرن بیستم – علیرغم همه ی نقصان ها و انتقادها – با ایجاد توازن قوا برای مهار امپریالیسم و حفظ صلح جهانی، چه موهبت بزرگی برای مردم جهان بوده است و فروپاشی آن چه ضایعه ای بزرگ برای بشریت است. همچنین و در شرایط فعلی، شکل گیری جهانی چند قطبی به جای جهان تک قطبی به سرکردگی آمریکا به خواست اکثریت مردم جهان بدل شده و نیروهای مترقی جهان علاقمند و آرزومند شکل گیری چنین توازنی در جبهه ی رودررویی با روسیه بوده و به همین دلیل از پیروزی نیروهای روسیه در پاسخ به تجاوز گرجستان خوشحال شده اند. (اینکه چنین توازنی کسب شده و به ثبات برسد چالشی ست که هنوز اما ها و اگر های بسیار دارد و بهتر است از نتیجه گیری های زودهنگام و خواست اندیشی های ذهن گرایانه در این زمینه بپرهیزیم.) سیر آتی رویدادها در جبهه ی قفقاز روشنگر چنین نتیجه گیری هایی خواهد بود.
موارد دیگری نیز در این واقعه ی تلخ مشاهده شد که برای تحلیلگران سیاسی آموزنده است. یکی از مهم ترین آن ها اعلام "اشتباه واشنگتن" در هر یک از عملیات خوسرانه ی آن است. به نظر می رسد برخی از تحلیلگران علاقمند اند تصویر یک ابله خطا کار را از دستگاه جهنمی هیئت حاکمه ی آمریکا ارائه دهند. اینکه سرمایه داران منافع خود را نمی شناسند، مرتبا بر خطا هستند، و شعور درک جبهه هایی را ندارند که خود بر پا می دارند، صحیح نیست. آمریکا نمی تواند نداند که در صورت حمله ی گرجستانبه اوستیای جنوبی روسیه به آن پاسخ قطعی می دهد. باید تصور کرد که آن ها بدنبال بهره برداری هایی از این حمله و پاسخ باشند. سیر رویداد ها این بهره برداری ها را روشنتر خواهد کرد.
احمد سپیداری
تجاوز نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی با راهبری آمریکا و اسرائیل که به شکلی وحشیانه و ضد انسانی بدون اخطار و اعلام قبلی، درست همزمان با اجرای برنامه ی افتتاحیه المپیک پکن که جلوه ای عظیم از دستاوردهای فن آورانه و مدیریتی جمهوری خلق چین را به نمایش می گذاشت، و واکنش و مقابله به مثل ناگزیر ارتش روسیه به آن که به حجم خونریزی ها و تخریب ها افزود، جدا از تحلیل علل بروز آن که در مقالات متعددی چه به صورت ترجمه و چه به صورت تالیف در نشریات و سایت ها و از جمله نوید نو بازتاب یافته، حاوی درس هایی ست که مبارزان جنبش صلح در کشور ما می باید از آن بسیار بیاموزند.
این درس ها بویژه از آن جهت اهمیت دارد که کشور ما نیز با آماج طرح های توطئه آمیز همان گروهبندی متجاوز یعنی آمریکا، ناتو و اسرائیل قرار داشته است و خطر یک حمله ی تجاوزکارانه مرگبار و آتش یک جنگ بزرگ منطقه ای همچون بختکی بر سر ما سنگینی می کند.
این درس ها چیست.
1- گزاره ی متاسفانه بسیار پر مصرف "زمینگیر شدن نیروی نظامی آمریکا در باطلاق عراق و افغانستان" و این تحلیل که نیروی نظامی آمریکا و ناتو توان درگیر شدن در جبهه ای دیگر را ندارد، گزاره ای بی پشتوانه ، و نظامیگری در دوران جهانی سازی وجهی محوری از سیاست های امپراطوری ست و هنوز هیچ نشانه ی مشخصی از پایان یا مهار آن به چشم نمی خورد.
2- گسترش توان بازداری نظامی – که حق هر کشوری ست - برخلاف تبلیغ برخی فرماندهان ارشد نظامی و دیگر سخنگویان متحد آن در راهبری جمهوری اسلامی، شاه بیت بازداری از تجاوز نظامی نخواهد بود، چرا که وقتی به نیروهای ابرقدرتی همچون روسیه بی مهابا و مستقیما حمله شود، تکلیف دیگرانی که سلاح های متعارف و محدود خریداری و یا تولید شده ی خود را هر روز بعنوان آخرین دستاوردهای بشری به نمایش می گذارند، روشن است.
3- در همه جنگ های سازمان داده شده ی دوران اخیر منطقه ای در اطراف و اکناف جهان نقش لابی های نفتی - نظامی و شرکت های غول پیکر صنعتی نظامی در مرکز ( آمریکا و اروپا) مشهود است و بسیاری از بحران های دامن زده شده، برای فضا سازی های سیاسی مورد استفاده ی بعدی قرار گرفته است. (گره خوردن بحران قفقاز به فعالیت های انتخاباتی مک کین نماینده ی انحصارات نظامی و متحدین آن در حزب جمهوری خواه مثالی ست نمونه وار).
4- در همه ی کشور های مورد تجاوز قرارگرفته، جنبش صلح ضعیف و آمادگی مردم برای جلوگیری از خطر جنگ جدی نبوده است. (در همین مورد اخیر حمله ددمنشانه به اوستیای جنوبی با هشدار لازم به خطر تجاوز و اقدام مناسب برای به میدان کشیدن جنبش های صلح و بسیج افکار عمومی جهان روبرو نبوده ایم. آیا تکیه بر توان نظامی پشتیبانان این کشور خودمختار و پیشبینی عدم امکان تجاوز علت خوشباوری ها نبوده است.)
5- شرکت های رسانه ای قدرتمند جهانی بعنوان ابزار تبلیغاتی جنگ سالاران عمل کرده و خبر رسانی تنها بعنوان پوشش جنایت های آنان بکار گرفته شده است. عدم پوشش خبری تجاوز گرجستان به اوستیای جنوبی در روزهای اولیه ی جنگ و یورش تبلیغاتی پردامنه به پاتک طرف روسی نشان داد که برخلاف تبلیغات نولیبرال های جهانی، چیزی بعنوان گردش آزاد اطلاعات وجود خارجی ندارد.
6- گزارشات مختلف از نگرانی ها و واکنش های مردم در سطح جهان نشان می دهد که برخلاف تبلیغات دروغین سرمایه داری، وجود ارودگاه سوسیالیستی در قرن بیستم – علیرغم همه ی نقصان ها و انتقادها – با ایجاد توازن قوا برای مهار امپریالیسم و حفظ صلح جهانی، چه موهبت بزرگی برای مردم جهان بوده است و فروپاشی آن چه ضایعه ای بزرگ برای بشریت است. همچنین و در شرایط فعلی، شکل گیری جهانی چند قطبی به جای جهان تک قطبی به سرکردگی آمریکا به خواست اکثریت مردم جهان بدل شده و نیروهای مترقی جهان علاقمند و آرزومند شکل گیری چنین توازنی در جبهه ی رودررویی با روسیه بوده و به همین دلیل از پیروزی نیروهای روسیه در پاسخ به تجاوز گرجستان خوشحال شده اند. (اینکه چنین توازنی کسب شده و به ثبات برسد چالشی ست که هنوز اما ها و اگر های بسیار دارد و بهتر است از نتیجه گیری های زودهنگام و خواست اندیشی های ذهن گرایانه در این زمینه بپرهیزیم.) سیر آتی رویدادها در جبهه ی قفقاز روشنگر چنین نتیجه گیری هایی خواهد بود.
موارد دیگری نیز در این واقعه ی تلخ مشاهده شد که برای تحلیلگران سیاسی آموزنده است. یکی از مهم ترین آن ها اعلام "اشتباه واشنگتن" در هر یک از عملیات خوسرانه ی آن است. به نظر می رسد برخی از تحلیلگران علاقمند اند تصویر یک ابله خطا کار را از دستگاه جهنمی هیئت حاکمه ی آمریکا ارائه دهند. اینکه سرمایه داران منافع خود را نمی شناسند، مرتبا بر خطا هستند، و شعور درک جبهه هایی را ندارند که خود بر پا می دارند، صحیح نیست. آمریکا نمی تواند نداند که در صورت حمله ی گرجستانبه اوستیای جنوبی روسیه به آن پاسخ قطعی می دهد. باید تصور کرد که آن ها بدنبال بهره برداری هایی از این حمله و پاسخ باشند. سیر رویداد ها این بهره برداری ها را روشنتر خواهد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر