۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

موج مرده در مسلخ جنگ

موج مرده در مسلخ جنگ
هشدار! به سوی وضعیت قرمز کشیده می شویم
نوشته: احمد سپیداری

پخش خبرهای ویدئویی صف آرایی ناوچه های آمریکایی و قایق های تندرو جمهوری اسلامی ایران در تنگه ی هرمز و جنگ روانی پیامد آن همزمان با سفر بوش و دارو دسته ی جنگ طلبش به اسرائیل و دیگر کشورهای خاورمیانه بی شک شوکی تکاندهنده به افکار عمومی و جنبش صلح جهانی وارد کرده است. همه چیز حکایت از آن دارد که جبهه ی هنوز قدرتمند جنگ طلبان یورش تازه ای را آغاز کرده تا با بیرون راندن جبهه ی صلح از مواضع بدست آمده اش، منطقه را به آتش جنگ تازه ای بکشد و صد ها میلیارد دلار دیگر از دسترنج مردم زحمتکش جهان را با فروش سلاح های مرگبار به حلقوم مجتمع های صنعتی نظامی بریزد.

رودررویی دو جبهه جنگ و صلح در سطح جهان و بویژه ایران و آمریکا و فراز و فرود ها در این زمینه بر کسی پوشیده نیست. در واقع، اقدام بخش های مخالف جنگ در بدنه دولت ایالات متحده که در گزارش امنیتی سازمان سیا و شرکت های امنیتی زیر مجموعه اش بازتاب یافت و ستون فقرات بهانه تراشی های هیئت حاکمه بوش را برای توجیه ضرورت اجتناب ناپذیر حمله به ایران به چالش گرفت، اینک با پاتکی مواجه شده است که اگر مهار نشود، جرقه ای مرگبار بر انبار آماده ی اشتعال جنگ خواهد بود.

اگر بخواهیم بحث را از سطح رویداد ها به لایه های زیرین تر آن ببریم و دلایلی را بررسی کنیم که این وقایع را باعث می شوند، باید نگاهی به شرایط اجتماعی در آمریکا و ایران بیندازیم:

آمریکا- مردم به خیابان می آیند

مدت هاست اقدامات برنامه ریزی شده ی دولت بوش در پایمال کردن حقوق اجتماعی و آزادی های سیاسی مردم به بهانه و پیامد جنگ در عراق و به اصطلاح مبارزه با تروریزم، مردم آمریکا را به تکاپوی یافتن راهی برای برون رفت از چاله ی سیاست های نومحافظه کاران واداشته است. رکود مستمر تولید، اخراج های وسیع نیروی کار به دلیل گسترش اتوماسیون توسط شرکت های فراملی و انتقال صنایع به بیرون از کشور، کاهش پیوسته ی حقوق و مزایای نیروهای کار تا حد عدم امکان پرداخت اقساط وام ها و نتیجتا به حراج گذاشتن خانه ی آنان، آسیب های مستقیم ناشی از جنگ با برگشت اجساد، مجروحان، و بازماندگان آن به دامن خانواده ها، سرکوب مردم با بسط دوایر امنیتی داخلی و ... و در یک کلام فروریختن مبالغ نجومی ثروت به جیب اقلیت محدودی از نخبگان به قیمت کاهش سطح زندگی و رفاه لایه های میانی و فقر و نکبت و تیره روزی برای توده های مردم جز این هم پیامدی نمی توانست داشته باشد.

مرحله ی ابتدایی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حجمی از اعتراضات فروخورده را به نمایش گذاشت که در دهه های اخیر تاریخ آمریکا بی سابقه بود. اینکه مردم بویژه نیروهای کار به خیابان بیایند و در چارچوب انتخاباتی که طی آن همیشه قرار بوده تصمیم بگیرند کدام دزد[1] پول هایشان را ببرد، قاطعانه برای تغییر همه چیز و همه کس اقدام کنند، اینکه همه ی کاندیداهای ریاست جمهوری در آمریکا مجبور شوند به دروغ هم که شده از ضرورت تغییر سخن بگویند، و به تدریج شرایطی شکل بگیرد که نیروهای سیاسی چپ مترقی آن جامعه خبر از امکان آغاز شرایط انقلابی بدهند[2]، حادثه ای نیست که نومحافظه کاران وحشت زده بتوانند براحتی از کنار آن بگذرند. آنان که ضحاک وار سرنوشت خود را به خون مردم زحمتکش آمریکا و جهان وابسته ساخته اند، بخوبی آگاه اند که این انتخابات می تواند یک جابجایی ساده نباشد و به فروریختن باروهای بزرگ تر و وسیع تری از دژ به ظاهر تسخیر ناپذیرشان بینجامد.

به همین دلیل و برای چرخش مسیر رویدادهاست که بوش و همدستانش تصمیم می گیرند با اندکی درنگ و تجدید نظر تاکتیکی در برنامه ریزی های قبلی، جنگ روانی تازه ی خود را درست در زمانی آغاز کنند که بر سر میز مذاکره ی نهایی در تدارک یک ائتلاف منطقه ای برای حمله به ایران نشسته اند. پیام روشن است: اگر صلابت ناوهای آمریکایی در تامین سلطه امنیتی نظامی تنگه ی هرمز به خطر بیفتد (که مضمون ویدئوی به نمایش در آمده - این بار به جای اعلام قدرقدرتی این ناوها - بر این اساس تدوین شده بود) همه ی سلاطین منطقه ای و کشورهای "دوست" به خطر خواهند افتاد.

همزمان با این فعل و انفعال ها، خبر پیشبینی تحلیلگران اقتصاد نفت در واشنگتن از نفت 200 دلاری پخش شد که معنایی جز پیشبینی برنامه ریزی شده ی جنگ ندارد.

جمهوری اسلامی ایران – بحران اجتماعی آغاز می شود

فصل زمستان با سرمای کم سابقه در سراسر کشور و بحران کمبود گاز به دلیل تاثیر گذاری میان مدت تحریم ها و عدم امکان تهیه ی تجیهیزات و ادوات بویژه در صنعت نفت و گاز آغاز شد. مردم با واقعیت های تلخی روبروی می شوند که نتیجه ی سیاست های داخلی و خارجی بسیار مخرب دولت است، هرچند که از آن ها پنهان نگه داشته می شود. این اولین بحران جدی کمبودهای حاصل از تحریم است که بسیاری از صنایع ما را با دشواری های جدی و کشور را با چند روز تعطیلی بی سابقه ی سراسری مواجه می سازد. این در حالی ست که افشای سیاست های اقتصادی دولت در به باد دادن هست و نیست مردم و ریختن ثروت کشور به جیب بزرگ تاجران بازار و مالکان مستقلاتی، همه را به شدت عصبانی و عصیان زده کرده است.

موج اعتراضات مردم سرمازده در شهرها می تواند آغاز بحران اجتماعی تازه ای باشد که سیاست پردازان جمهوری اسلامی مدت هاست با مانورها و تمرین های مهار بحران در شهر ها و روستا ها انتظارش را می کشیدند، اما دامنه ی بحران از همین ابتدا روشن کرد این تمهیدات مثل بسیاری از برنامه ریزی های قبلی ناکارآمد تر از آنی است که تصور می شود. بزودی با تعطیلی تدریجی کارخانه ها، و در پیامد آن کارگاه های کوچک صنعتی، موج تازه ای از عدم پرداخت حقوق آغاز می شود و بحران معیشت بخش بزرگی از جامعه ی ما را فرا خواهد گرفت[3].

در جمهوری اسلامی نیز انتخاباتی در شرف تکوین است - انتخاباتی در سکوت و در نهایت بی اعتنایی به مردمی که قاعدتا باید گزینه های دیگرشان را جایگزین دولت عملا استیضاح شده ی موجود کنند. آن ها اما راه را رسما و عملا مسدود شده می بینند. و بدین صورت، مردمی که با گرایش عمیق به راست نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب، دیگر هیچ آلترناتیو قانونی، نیمه قانونی و شبه قانونی ندارند که بر بسترش برای یک دگرگونی حتی بسیار محدود تلاش کنند، از این به بعد اعتراضاتشان همه از خطوط قرمز نظام خواهد گذشت.

در چنین وضعیتی ست که هنوز چند روزی از اعلام کاهش خطر جنگ توسط مسئولان نظام نگذشته (خود این موضعگیری اعترافی جدی و بی سابقه به وجود خطر جدی جنگ در طی دوران قبل است که بیان آن خیانت به میهن قلمداد می شد)، ظاهرا حیات دوباره ی موج مرده ی سناریویی[4] را باعث می شوند که قطعا بازی مرگبار با آتش است.

چه می توان کرد

اینکه کسانی از جنگ و شرایط جنگی سود ببرند و به همین دلیل تلاش کنند ما را در این راه هدایت کرده و به ورطه ی سیاه آن بکشانند، در این دنیای "وانفسا" چیز غریبی نیست. در این نیز شک و تردیدی به چشم نمی خورد که جنگ سالاران جهانی زمان را به نفع خود ارزیابی نمی کنند و مدیریت آن را برای استفاده ی هرچه سریع تر از اوضاع و ایجاد چرخشی ناگهانی بکار گرفته اند. در واقع ما با خطرناک ترین لحظات فرایند جنگ بوش و دارودسته اش علیه جمهوری اسلامی مواجهیم و عملا به وضعیت قرمز اعلام نشده ای وارد شده ایم که می رود سرنوشت آینده ی ما و فرزندانمان را به آتش بکشد و در جهنم خویش به خاکستر بنشاند.

در این لحظات حساس، وظیفه ای بس دشوار و پر اهمیت بر دوش جبهه ی صلح و هدایتگران آن سنگینی می کند. ما نباید اجازه دهیم کت بسته به دام جنگ کشیده شویم. تلفیق مبارزات صلحجویانه و دمکراسی خواهانه ی مردمی و ارتقای سازو کار آن به "جبهه ی صلح و دمکراسی" می تواند آلترناتیوی را باعث گردد که راه را بر خطر جنگ ببندد. جناح راست افراطی با ریزش نیرویی غیر قابل کنترل مصادف است، اقتدار نفوذ ناپذیر آن مدت هاست شکسته شده و کسی جز سازماندهندگان آشکار و پنهان آن برایش تره هم خورد نمی کند.

باید با تدابیر و شجاعت لازم موجی از اعتراضات علیه جنگ و مسدود کردن راه گزینه های جدید در انتخابات را تدارک دید و این جناح را به عقب نشینی واداشت و به شکست کشانید. باید مطمئن بود که مردم بدون هر راهبری هم که شده به خیابان خواهند آمد و منتظر یک نمایش سازمانیافته ی انتخاباتی برای ادامه روند موجود نخواهند نشست. باید امیدوار بود جبهه ی ارتجاع با بسط جبهه ی صلح به نیروهای درون حکومتی به عقب نشینی تن دهد و سرنوشت کلیت خود را به بحران گره نزند.

همه چیز به اقدام جنبش صلح بستگی دارد. تاریخ هیچگونه قصوری را نخواهد پذیرفت.


[1] اشاره به روایت ضمنی وودی آلن در فیلم " پول را بردار و فرار کن"
[2] حرکت از نو – سام وب - نوامبر 2007 - http://rahman-hatefi.net/harekat%20az%20no-3-328-861020.htm
[3] خبر در شرف تعطیلی قرار گرفتن 700 واحد تولیدی در آذربایجان شرقی و 130 واحد در استان قزوین مورد تایید قرار گرفته است
[4] "موج مرده" – فیلم سینمایی ساخته "حاتمی کیا" که رویداد بسیار مشابهی را به تصویر و نیروهای باورمند به آن را به نقد می کشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر